جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته معشوقِ معشوق اثر تابان دخت

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط تابان دخت با نام دلنوشته معشوقِ معشوق اثر تابان دخت ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 977 بازدید, 27 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته معشوقِ معشوق اثر تابان دخت
نویسنده موضوع تابان دخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELVAN.
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,129
14,817
مدال‌ها
2
مرگ.
امشب در دیدگانم،
آرزوهایم خراب شدند!
روحم ذره‌ذره نابود شد؛
و معشوق مال دیگری!
و حالا من مانده‌ام،
فقط با جسم زنده!
فقط، جسم زنده... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,129
14,817
مدال‌ها
2
مادرم می‌خندد.
از او سخن می‌گوید.
از مراسم بزرگ و مجللی؛
که برای عروسش گرفته بود!
و من چقدر خوددار بودم؛
که فریادم را پشت لب‌هایم مخفی نمودم.
فریادی که می‌گفت:
از دل دخترکت خبر داری؟
خبر داری عاشقانه‌هایش را
که امشب نیست و نابود شد؟
اما هیچ کدام برزبان نچرخیدند.
و به‌ جایش به اتاق روی می‌آوردند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,129
14,817
مدال‌ها
2
تن رنجورم گوشه‌ای از حمام
کز می‌کند.
سرمای سرامیک‌ها در تک‌تک
سلول‌هایم رسوخ می‌کند.
مگر فرقی هم دارد؟
مگر به سرمای قلب یخ زده‌ام می‌رسد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,129
14,817
مدال‌ها
2
تیغ روی پوستم می‌لغزد.
هزاران بار تردید؛
هزاران بار تصمیم دوباره،
از ذهنم می‌گذرد.
اما هیچ کدام مانع تصمیم نمی‌شود؛
هیچ کدام... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,129
14,817
مدال‌ها
2
تیغ روی تنم می‌رقصد؛
و من گرما را حس می‌کنم.
و چقدر این گرما را دوست دارم!
چشمانم در سیاهی فرو می‌رود؛
اما بعد در جایی سبز پدیدار
می‌بینمش!
با همان چشمان دلبر،
با همان لبخند گرمش،
که این‌بار از آن من شده است... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,129
14,817
مدال‌ها
2
صدای جیغی می‌آید.
اما من همچنان نگاهم به اوست.
در آغوشش فرو می‌روم.
صدای ناله و مویه می‌آید.
باز هم اعتنایی نمی‌کنم.
و چشم به دلربایم می‌دوزم؛
اما... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,129
14,817
مدال‌ها
2
ناگاه بدنم سرد می‌شود.
نگاهش سرد می‌شود.
تصویرش محو می‌شود.
و باز من می‌مانم و
دنیایی از خیال‌های
پر از او... .


پایان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین