دلنوشته تکمیل شده دلنوشته نام تو اثر F_PARDIS

[PardisHP]

***
چرا بد شدی؟
چرا شدی همان که می‌ترسیدم؟
من که با تو هیچ‌گاه بد نبودم!
چه شد؟
آسمان به زمین آمد؟!

 

[PardisHP]

***
حالا تو کجا هستی؟
ببین چه‌گونه خیابان‌های شهر را،
فقط به خاطر تو می‌گردم؛
اگر این‌جا بودی حتی،
شهر را هم آزین می‌بستم!

 

[PardisHP]

***
راستش اگر می‌آمدی،
زندانی‌ات می‌کردم!
فقط برای آن‌که دیگر
ترکم نکنی!
و تا ابد بمانی.

 

[PardisHP]

***
بزن، همه‌ی رویاهایم را،
تمام‌شان را نابود کن!
من هستم؛
من هستم که باید،
بمانم و تاوان دهم.

 

[PardisHP]

***
نگو نمی‌شود... !
نگو دیگر نخواهم دیدت،
باور کن سکوت گاهی،
از گفتن حقیقت تلخ نیز؛
بهتر است، پس نگوی‌اش!

 

[PardisHP]

***
هرکاری می‌شد؛
کردم و نشد!
چه شد این‌گونه شد؟
رویاهایم خاکستر شد؛
خودم سوزاندم‌شان اما... !

 

[PardisHP]

***
چه‌گونه؟!
مگر می‌شود آن‌قدر عوض شد؟!
چه‌طور آدم بده‌ این داستان شده‌ای؟
نمی‌دانم چه شد،
حتی عکس‌هایت هم ترسناک شدند... .

 

[PardisHP]

***
از صبح تا غروب،
می‌گردم در شهر،
تا برسم به راهی
که تو از آن،
رد خواهی شد... .

 

[PardisHP]

***
روزها می‌گذرد و حالا،
یادم نمی‌آید تو را.
تو تنها دیوانه‌‌ای بودی،
که نمی‌خواهم چیزی
یادگار از او؛ بماند... .

 

[PardisHP]

***
بیا و بگیر تمام
این عکس‌ها را،
ببر. می‌دانم که می‌دانی،
این‌جا، دیگر جای تو
نخواهد بود و نیست!