جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته چهارچوب | پانیک۳۱۵

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط هاویر با نام دلنوشته چهارچوب | پانیک۳۱۵ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 971 بازدید, 30 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته چهارچوب | پانیک۳۱۵
نویسنده موضوع هاویر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اولدوز
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
Negar_۲۰۲۲۰۹۰۵_۲۳۰۸۰۴.png
نام دلنوشته: چهارچوب
نام دلنویس: پانیک۳۱۵
ژانر : درام، اجتماعی
ناظر: @ویتامین :)
کپیست: @نازی.م
مقدمه:
فنجان از من و قهوه از تو، ضیافتت را شروع کن.
آدم‌ها در این دنیای بی‌عاطفه نیاز به عشق دارند.
نیاز به یک همراه که سکوت‌شان را درک کند.
تا چه وقت قرار است عشقی که برای ماندن خودمان صرف می‌کنیم، به دیگران ندهیم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Apr
7,432
29,260
مدال‌ها
15
Picture1 (2) (1).png


عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
♡قوانین تایپ دلنوشته♡

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
♡تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته♡

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
♡تاپیک جامع درخواست تگ دلنوشته♡

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
♡تاپیک جامع درخواست جلد♡

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
♡تاپیک اعلام پایان دلنوشته♡

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
♡سوالات و مشکلات دلنویسان♡

با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
می‌گویند اصل زندگی برای نجات از مبتلا شدن، بی‌تفاوتی‌ست.
گویی مبتلا به گذشته بودن ترسناک است.
ظلمت بعد از یادآوری آن‌ها درد دارد.
امان از چهارچوب قفس مانندِ سختِ گذشته امّا این چهارچوب،
شباهتی به قفس ندارد بلکه قرار است راهی را نشان دهد.
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
سی*نه‌ام مملوع از سنگینی آتش خاطرات است.
خاطراتی که روزی اعتمادم را از من گرفت.
گویی برای آن‌ها درک ساد‌گی‌ام سخت‌ترین مجهول بوده است.
آری! روزهایم را به هر طرف می‌سنجم، دست آخر به زخم‌های کهنه‌ام می‌رسم.
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
به جرات می‌توانم ادعا کنم، که تمام دریاهای این سیاره را یک تن شنا کرده‌ام.
وقتی که دیگر احساس تنهایی نکنم.
باطن و ظاهرم یکی باشد.
در تنگنای ازدحام متعصبانِ کور قرار نگرفته باشم و روزگار را با آسودگی سپر کنم.
گونه‌ام از خجالت و درماندگی پرواز نکردن، سرخ نباشد.
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
چه توفیری برای گذر زندگی‌ام وجود دارد، وقتی که می‌دانم در آن اسیر هستم؟
مانند پرنده‌ای که شوق پرواز دارد و در بند قفس است، دلتنگ بام هستم.
در کدامین نهاد قید کنم خدا را، تا به دادم برسد؟!
دیگر باید رویای آمدنش را کورتاژ کرد.
چرا دیگر تقلاهایم در دریای گرفتاری‌هایم، جوابی ندارد؟
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
بنشین تا برایت از فاصله‌ها بگویم، فاصله‌ای که گویی برایت مهم نیست.
تا برایت از عصرهای جمعه‌‌ای بگویم، که سال‌هاست من را در اسارت گرفته‌ است.
که مانند ماه پشت به در پنجره‌ها، منتظر خنده‌ای هستم که نیست.
خسته‌ام از جبر روزگار، تا ناقوس مرگ دیگر توانی ندارم.
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
در این دنیا تا به خودت بیایی، ژاکتی بر روی دستانت می‌بینی
از دلخوری، خوشی، غم، محبت و خاطره که باید آن را بر تنت کنی.
در این صورت دیگر دلتنگی برایت معنایی ندارد.
چیزی در اختیار داری، که هر روز یادآور خاطراتت است.
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
و در پایان هر شب منی در من کشته می‌شود.
گویی جولانی بین عقل و قلب رخ می‌دهد
و در آخر عقل است که لجوجانه پیروز میدان می‌شود
و شروع حادثه‌ی عشق را از همین ابتدا می‌کشد.
 
موضوع نویسنده

هاویر

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
99
1,349
مدال‌ها
2
و من آهسته‌آهسته، آرام‌آرام ذرّه‌ای فکر این حادثه را نمی‌کردم.
شاید این محکم‌ترین علت برای دوباره متولد شدن است.
بله، از این رو به آن رو شده‌ام، کجا بود؟
من این همه سیاهی دیده‌ام و کسی ندیده است.
 
بالا پایین