مجموعه اشعار راحم تبریزی

[mobina01]

گفته بودی، راه عشق است
جان به کف باید تو را
جان چه باشد؟
جان و سر یکجا به کف آورده ام!

 

[mobina01]

حال ما بی رخ ان دوست خرابست و خراب
در کفم شب همه شب ، جام شرابست و شراب

صد قیامت به دل و ، لیک دلم در پِی تو
مثل یک تشنه ، به دنبال سرابست و سراب

 

[mobina01]

بسکه در هجرانِ توو ،
روزم سیاه است شب سیاه


مانده ام مات وُ پریشان ،
شب کدام است روز کی ؟

 

[mobina01]

روزگاران در گذار است و ، توو اما نیستی ،
گل به باغ و بوستان است و ، تو با ما نیستی ،

با ، غم و درد تو از عالم ، جدایی کرده ام ،
همچو شمع میسوزم و ، بهر تماشا نیستی ،

سی*ن*ه ام میسوزد از آشفتگیهای فراق ،
خاک پایت سرمه ام ،، ای چشم بیناا نیستی

 

[mobina01]

صدایت خوشتر از ... آواز آب است ،
نگاهت .. چشمهایت ، چون شراب است

بهشت و سایه ی طوبی تو هستی ...
جمالِ بی نظیرت .. نابِ ناب است ،

 

[mobina01]

من نگویم که مرا مسـ*ـت کنی شب همه شب ،


قدحی از تو مرا بر همه عمرم کافیست

 

[mobina01]

بنای عشق پا برجاست
چه با هجران، چه بی هجران

که هجران هم به جان تو
ز عشق تو نمی‌ کاهد...!!!

 

[mobina01]

به حال خواب وبیداری شبی دیدم جمالت را ،


از ان شب مسـ*ـت و خَمّارم ....
نه هشیارم .... نه بیدارم ،

 

[mobina01]

ز ، غمِ یار چنانم ،
که دگر نام ندانم !
چه بدانم ، که چه نامم ؟
همه آنم ، همه آنم . .

 

[mobina01]

.
الا ای حضرت معشوق منوّر کن جهانم را ،
کدامین چشم میفهمد به جز چشمت زبانم را ،

به بوی گلبن وصلت به سَر مستانه می آیم ،
که درد اشتیاق تو بُریده تابِ جانم را ،