WITCH
سطح
0
مدیر آزمایشی تالار ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر تایید
فعال انجمن
کاربر رمانبوک
- Jun
- 376
- 2,909
- مدالها
- 2
سکوتت، عربده بود که در قوس روان جا گرفت و تکهتکه شد.
رفتن تو، چنگ بر تار درون بود و افکار، چون حشره، در عقل خزش ساختند.
سقف روح ترک برداشت؛ صداها فرو افتاد؛ اشباح پررنگ، تکهتکه فکر تو گشتند.
رگ خاطرت، چون رود خشک، در حفرات ذهن روند داشتند؛ هر روند، نبود تو را تا ژرفا روان راند و پژواک نبود تو، چون توفان درون، سراسر ذهن را پر ساخت. هر حرکت و هر نفس، تنها بازتاب نبود تو را ثبت کرد و خود، در چنبره این شبکه دراز، از تو دور گشت.
رفتن تو، چنگ بر تار درون بود و افکار، چون حشره، در عقل خزش ساختند.
سقف روح ترک برداشت؛ صداها فرو افتاد؛ اشباح پررنگ، تکهتکه فکر تو گشتند.
رگ خاطرت، چون رود خشک، در حفرات ذهن روند داشتند؛ هر روند، نبود تو را تا ژرفا روان راند و پژواک نبود تو، چون توفان درون، سراسر ذهن را پر ساخت. هر حرکت و هر نفس، تنها بازتاب نبود تو را ثبت کرد و خود، در چنبره این شبکه دراز، از تو دور گشت.