دلنوشته تکمیل شده [رز پژمرده] اثر «مائده m کاربر رمان بوک»

[Mahi.otred]

گلی جوان که دیگر توان ایستادن ندارد.
گلی جوان که دیگر توان شاد بودن ندارد.
گلی جوان که دیگر نمی‌تواند گریه‌هایش را کنترل کند.
این گل شکسته‌ است... .​

 

[Mahi.otred]

این گل دیگر دلش را به جای عقلش نمی‌گذارد.
حالا می‌فهمد بعضی تصمیماتش چه‌قدر او را به خطر انداخته‌اند.
حالا درک می‌کند چرا نباید با احساس رفتار کند.
احساسش را در دلش می‌کشد... .​

 

[Mahi.otred]

احساس یک گل شاید به دید کسی نیاید، ولی همان احساس هم می‌تواند آباد کننده باشد؛ هم ویران کننده... .
احساسات یک گل، ظریف و شکننده است، با هر ضربه‌ای ممکن است بشکند... .​

 

[Mahi.otred]

حال این گل کیست؟
من از چه کسی سخن می‌گویم؟
مخاطب من چه کسی است؟
این گل رز پژمرده کیست؟
کیست که رنگی به رویش نمانده است؟​

 

[Mahi.otred]

کیست که خمیده شده است؟
کیست دیگر جانی در تنش نمانده؟
کیست که پیر شده است؟
کیست که خشکیده‌ است؟
کیست که دیگر نمی‌تواند کمر راست کند؟​

 

[Mahi.otred]

این گل کیست که به حالش باید گریست؟
این گل که در حال پرپر شدن است کیست؟
من از یک گل زیبا سخن می‌گویم که در خانه خیلی‌ها رشد کرده است،
در خانه خیلی‌ها خندیده و گریسته است؛
در آغوش اعضای خانواده معنای زندگی را فهمیده است.​

 

[Mahi.otred]

این گل مورد رحمت خدا قرار گرفته،
این گل ظریف و زیباست؛ مهربان و خوش‌رو است.
این گل با عطر خود به هر جا که می‌رود آن‌جا پر می‌شود از وجود او... .
حال می‌خواهم بگویم این گل کیست؟!​

 

[Mahi.otred]

نام این گل "دختر" است.
او زیباترین و مهربان‌ترین گل رز روی زمین است، او دل نازک‌ترین موجود روی زمین است؛ اوشکننده‌ترین کسی‌ است که در دنیا وجود دارد.
او دختر است... !

 

[Mahi.otred]

لطافت دخترانه‌اش به خانه عشق می‌ورزد،
مهربانی‌اش باعث خوشنودی همه می‌شود؛
زیبایی‌اش باعث خیرگی همگان می‌شود؛
چه بسا خیلی از گرگ‌ها دنبال آزار دادن این گل هستند... .​

 

[Mahi.otred]

کسی زندگی این گل زیبا را به نابودی کشید.
زندگی دخترانه‌اش را به کما برد.
کمایی که هیچ‌ امیدی به بیداری آن نیست.
کمایی که در عالم بی‌خبری فرو رفته‌است!
کمایی که باعث بی‌توجهی او به همه شده است.​