- Apr
- 5,571
- 6,491
- مدالها
- 12
نمیخواستم تو چشمهاش نگاه کنم دوبار من رو بوسید! هر دوبارش هم لبهاش آرومم کرد هر دوبار حس خوبی بهم داد.
چرا لبهاش آرومم کرد؟ چرا دوست دارم بغلم کنه؟ چرا بهم آرامش میده؟ چرا دلتنگش میشم؟
نگاهش کردم داشت شیر موزش رو میخورد. حواسش به من نبود چرا برام مهمه؟ چرا میترسم خدای نکرده اون خوابها تعبیر بشه؟ چرا نگرانش میشم؟
یه لحظه به دلم فکر کردم دلم براش تنگ میشه. برام مهمه و برام ارزش داره، دوسش دارم و آرامش میده بهم دوست دارم بغلم کنه.
اینها چه معنی میده؟ جز عشق معنی دیگهای داره؟ یعنی من عاشقش شدم؟ دوباره نگاهش کردم آره من عاشقش شدم.
هیچ چیزی برام اندازه اون مهم نیست و دوسش دارم. اون الان شده عشق من عشق اول و آخرم.
من چرا عاشقش شدم؟ چرا بهش علاقه پیدا کردم؟ چرا نتونستم جلوی دلم رو بگیرم؟
- چرا نمیخوری؟
به خودم اومدم.
- میخورم.
شیرم رو خوردم هنوز فکرم درگیر بود آره شکی نیست من عاشق آیدین شدم.
ولی اون چی؟ حس اون نسبت به من چیه؟ اون هم بهم علاقه داره؟ دوسم داره؟ عاشقم هست؟ براش مهمم؟
اگه دوسم نداشته باشه چی؟ اون وقت چیکار کنم؟ باید از ماهرخ کمک بگیرم اون بیشتر میدونه تا من.
گوشیم رو برداشتم رفتم تو واتساپ ماهرخ رو پیدا کردم آنلاین بود! پیام دادم:
- سلام ماهی خوبی؟
زود جواب داد:
- سلام خانوم من خوبم تو خوبی؟
- به خوبی تو چه خبرها؟ چیکار میکنی؟
- سلامتیت راستی ماهرخ.
- جانم؟
- به کمکت احتیاج دارم.
- چه کمکی؟ چی شده؟
- راستش چهطوری بگم؟ فکر میکنم عاشق شدم.
- جدی میگی؟ یا دستم انداختی؟
- به خدا جدی میگم باور کن.
- خب حالا عاشق کی شدی؟
- صاحب کارمه اسمش آیدینه.
- خوشگله؟ خوشتیپه؟ هیکلش خوبه؟ قد بلنده؟ پولداره؟
- آره همشون هست.
- خب دیوانه با ته رفتی تو عسل که.
- ولی یه مشکلی هست.
- چه مشکلی؟
- نمیدونم اونم دوسم داره یا نه.
- اینکه کاری نداره الان بهت میگم چیکار کنی.
- خب بگو ببینم.
چرا لبهاش آرومم کرد؟ چرا دوست دارم بغلم کنه؟ چرا بهم آرامش میده؟ چرا دلتنگش میشم؟
نگاهش کردم داشت شیر موزش رو میخورد. حواسش به من نبود چرا برام مهمه؟ چرا میترسم خدای نکرده اون خوابها تعبیر بشه؟ چرا نگرانش میشم؟
یه لحظه به دلم فکر کردم دلم براش تنگ میشه. برام مهمه و برام ارزش داره، دوسش دارم و آرامش میده بهم دوست دارم بغلم کنه.
اینها چه معنی میده؟ جز عشق معنی دیگهای داره؟ یعنی من عاشقش شدم؟ دوباره نگاهش کردم آره من عاشقش شدم.
هیچ چیزی برام اندازه اون مهم نیست و دوسش دارم. اون الان شده عشق من عشق اول و آخرم.
من چرا عاشقش شدم؟ چرا بهش علاقه پیدا کردم؟ چرا نتونستم جلوی دلم رو بگیرم؟
- چرا نمیخوری؟
به خودم اومدم.
- میخورم.
شیرم رو خوردم هنوز فکرم درگیر بود آره شکی نیست من عاشق آیدین شدم.
ولی اون چی؟ حس اون نسبت به من چیه؟ اون هم بهم علاقه داره؟ دوسم داره؟ عاشقم هست؟ براش مهمم؟
اگه دوسم نداشته باشه چی؟ اون وقت چیکار کنم؟ باید از ماهرخ کمک بگیرم اون بیشتر میدونه تا من.
گوشیم رو برداشتم رفتم تو واتساپ ماهرخ رو پیدا کردم آنلاین بود! پیام دادم:
- سلام ماهی خوبی؟
زود جواب داد:
- سلام خانوم من خوبم تو خوبی؟
- به خوبی تو چه خبرها؟ چیکار میکنی؟
- سلامتیت راستی ماهرخ.
- جانم؟
- به کمکت احتیاج دارم.
- چه کمکی؟ چی شده؟
- راستش چهطوری بگم؟ فکر میکنم عاشق شدم.
- جدی میگی؟ یا دستم انداختی؟
- به خدا جدی میگم باور کن.
- خب حالا عاشق کی شدی؟
- صاحب کارمه اسمش آیدینه.
- خوشگله؟ خوشتیپه؟ هیکلش خوبه؟ قد بلنده؟ پولداره؟
- آره همشون هست.
- خب دیوانه با ته رفتی تو عسل که.
- ولی یه مشکلی هست.
- چه مشکلی؟
- نمیدونم اونم دوسم داره یا نه.
- اینکه کاری نداره الان بهت میگم چیکار کنی.
- خب بگو ببینم.
آخرین ویرایش: