آموزشی ریشه تاریخی اصطلاحات

[؛)Lunika]

در افسانه‌ها آورده‌اند که حضرت سلیمان پس از مرگ پدرش داوود، بر تخت پیامبری و سلطنت تکیه زد و از خداوند خواست تا همه‌ی جهان را در اختیار وی قرار دهد. خداوند نیز از حکمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت هر چه بود به او داد و عناصر چهار گانه را نیز زیر فرمان او قرار داد که البته قید شود در افسانه‌ها!

 

[؛)Lunika]

چون حکومت جهان بر سلیمان مسلم شد و او بر همه‌ی مخلوقات و موجودات جهان سلطه یافت، روزی از خداوند خواست که اجازه دهد تا او همه‌ی جان داران زمین و هوا و دریاها را به خوردن یک وعده غذا دعوت کند. خداوند او را از این کار بازداشت و گفت که دادن روزی جان داران جهان با او است و سلیمان از عهده‌ی این کار برنمی‌آید. ولی سلیمان آن‌قدر بر این خواست پای فشاری نمود تا خداوند درخواست او را پذیرفت و به موجودات زنده‌ی جهان فرمان داد تا فلان روز برای خوردن غذا نزد سلیمان بروند.

 

[؛)Lunika]

سلیمان نیز به همه‌ی موجودات زیر فرمان خود از آدمی و دیو و پری و مرغان و وحوش دستور داد تا به تدارک و پختن غذا برای آن روز وعده داده‌شده مشغول شوند. دیوها نیز در ساحل دریا در محلی که برای طی کردن طول و عرض آن هشت ماه لازم بود، هفت صد دیگ سنگی ساختند که هرکدام هزار گز بلندی و هفت صد گز پهنا داشت.

 

[؛)Lunika]

سپس چون غذاهای گوناگون آماده شد، همه را در آن محل چیدند و تخت زرینی هم بر کرانه‌ی دریا نهادند تا سلیمان بر آن جای گیرد. وی نیز پس از نشستن بر تخت چون همه چیز را آماده دید، به آدمیان و پریان فرمان داد تا خلق خدا را بر سر سفره آورند.

 

[؛)Lunika]

ساعتی نگذشت که ماهی غول‌آسایی از دریا بیرون آمد و به یک حمله همه‌ی غذاها و آمادگی‌های مهمانی را در کام خود فرو برد و سپس رو به سلیمان کرد و گفت: «ای سلیمان، سیر نشدم، غذا می‌خواهم».

 

[؛)Lunika]

سلیمان که چشمانش سیاهی می‌رفت، از ماهی پرسید: «مگر غذای روزانه‌ی تو چه مقدار است که هر چه در این جا برای همه‌ی جان‌داران عالم آماده ساخته‌بودم، بلعیدی و همچنان اظهار گرسنگی می‌کنی؟» ماهی که دلش از گرسنگی ضعف می‌رفت با خال ضعف و ناتوانی پاسخ داد: «خداوند عالم روزانه سه وعده و هر وعده یک قورت غذا به من می‌دهد.

 

[؛)Lunika]

امروز بر اثر مهمانی تو فقط «نیم قورت» نصیب من شده‌است و هنوز «دو قورت و نیمش باقیست» که سفره‌ی تو خالی شد. اگر تو را غذای یک جانور مقدور نیست، چرا خود را در این معرض آوری که جن و انس و وحوش و طیور و هوام را طعام دهی؟»
سلیمان از آن سخن بیهوش شد و چون به‌هوش آمد در برابر خداوند توبه کرد و در برابر عظمت او سر تعظیم فرود آورد.

 

[؛)Lunika]

ریش و قیچی را به دست کسی سپردن
این ضرب‌المثل را هنگامی به‌کار می‌برند که بخواهند اعتماد و اطمینان کامل را به کسی نشان بدهند و به او اختیار کامل برای انجام کاری را بدهند.

 

[؛)Lunika]

ریش در گذشته در میان عوام دارای اهمیت و حرمت بسیار زیادی بوده‌است، تا آن جا که در میان مردم یک تار موی ریش بیش‌تر از صد قباله و بنجاق و هزاران ضامن و متعهد ارزش داشته‌است و اصطلاح «ریش خود را گرو گذاشتن» نیز که به معنای ضمانت کردن برای چیزی یا کسی است، از همین جا است و از این رو نیز داشتن ریش جزو امتیازات بزرگ مردان بوده و پدید آمدن واژه‌ی «محاسن» برای ریش نیز به دلیل همین حسن و امتیاز آن بوده‌است.

 

[؛)Lunika]

پس از اسلام نیز که به فرمان محمد پیامبر«ص» اسلام، مسلمانان در ایران بایست بر خلاف ایرانیان ساسانی که بدون ریش و با سبیل‌های بلند بودند، ریش‌ها را بلند و سبیل‌ها را کوتاه کنند، ارزش و حرمت ریش باز هم بالاتر رفت.