جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {ساوَر} اثر •عسل کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط Me~ با نام {ساوَر} اثر •عسل کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 102 بازدید, 6 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {ساوَر} اثر •عسل کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع Me~
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Me~
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,421
14,555
مدال‌ها
4
به نام خداوند بخشنده و مهربان
نام مجموعه: ساوَر [خیال]
ژانر: تراژدی، عاشقانه
دلنویس:عسل

عضو تیم نظارت ادبی اول
دیباچه:
به طُمأنینه‌ی عاقلان قسم، هیچ جنونی به‌اندازه‌ی عشقِ یک‌سویه، شکوهمند نیست.
من در حریقِ خاطرات مانده‌ام، آن‌گاه که او به لطافتِ وصال درآمده است.
دستش را به آسمان رساند، و من… همچنان در ظلمتِ دستانِ خالی‌ام گم‌نامم.
او به صبح پیوست، من در هزارتوی شامِ بی‌انتها فرو مانده‌ام؛ بی‌چراغ، بی‌نجات.
همه چیز از خیال آغاز شد، لیک من در این رؤیای بی‌رحم، حقیقت را باختم.
اینک، منم: ساوَر، تجسّمِ سوختنِ بی‌دود؛ و او، تصویری مؤنّث از نجات.
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,421
14,555
مدال‌ها
4
بسمه تعالی

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,421
14,555
مدال‌ها
4
رفت، چنان‌که نسیمی کتابی خاک‌خورده را بی‌آن‌که بخواند، ورق بزند و دور شود.
من در حاشیه‌ی زندگی‌اش، حاشیه‌ای که هرگز به متن نرسید، باقی ماندم؛
نه حذف شدم، نه خوانده… فقط جا مانده‌ای که کسی یادش نیامد نقطه بگذارد.
او جهان را با لبخندش دوباره آفرید، و من در عصر یخبندانِ واژگانم منجمد شدم.
هیچ‌گاه نگفت «دوستت ندارم»، و همین، شکوهمندترین شکلِ پایان بود.
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,421
14,555
مدال‌ها
4
در ذهنش، تنها یک «رخدادِ گذرا» بودم؛ بی‌سرانجام، بی‌تأمل، بی‌تراوشِ دلبستگی.
عبور کرد، چنان‌که واژه‌ای ناآشنا از متنِ دل‌انگیزِ زندگی خط بخورد.
دهانم لبریز از کلمات مکتوم بود، ولی صدایم در ضیقِ حضورش همواره ابتر می‌ماند.
او با لبخندی طلسم‌وار، جهان را به انبساطی مطلق رساند، و من در احتراقِ خاموشی، مستهلَک شدم.
هرگز نگفت "نمان"؛ و همین، جراحتی بود که در آن، نه خون بود، نه امکانِ مرهم.
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,421
14,555
مدال‌ها
4
گاه گمان می‌برم شب‌ها، از روزنه‌ی خواب‌هایش عبور می‌کنم؛ بی‌مهر، بی‌مأوا، بی‌صدا.
من همان تصویرِ تباهم در آینه‌ای که پشتِ شیشه‌ی فراموشی کدر شد.
او آوازش را برای بهار سرود، و من، زمستان را با نغمه‌ای بی‌مخاطب خط‌خطی کردم.
زبانم از تبارِ تمنّا بود، امّا نگاهش پر از تغافل و تأملِ سرد.
و آن‌چه نامش را عشق گذاشته بودم، آیینی شد مدفون در محرابی بی‌نماز.
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,421
14,555
مدال‌ها
4
نه باران آمد، نه بدرودش شبیهِ وداع بود؛ فقط رفت، بی‌صدا محو شد.
زیر لب هزار حرف شکستم، بی‌آن‌که حتی لبخندش ترک بردارد.
در چشمم طلوع نکرد، در دلم غروب نکرد؛ فقط از حوالی‌ام عبور کرد.
لب‌هایم سوگوار شدند و واژه‌ها در تابوتِ خاموشی دفن شدند.
و آن هُیامِ خاموش، بی‌تکلیف ماند؛ نه شُکفت، نه مُرد، فقط ماند.
 
موضوع نویسنده

Me~

سطح
1
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,421
14,555
مدال‌ها
4
او دستانش را به دیگری سپرد، بی‌آن‌که حتی نگاهی به آوارِ من بیندازد.
در چشم‌هایش یقین بود، در جانِ من تزلزل؛ دو مسیر، دو سرنوشت، یک پایان.
من در ازدحامِ سکوت می‌پوسم، آن‌گاه که او با لبخند در روشنایی گم شده است.
هر شب، ریه‌هایم از هوایِ خاطره پُر می‌شود، و تنم در تبِ نبودش تحلیل می‌رود.
و اکنون، منم: تنهاتر از گریه، سوخته‌تر از آتش، زنده‌ام… اما نه تمام.
 
بالا پایین