مطالب طنز سرای خنده

[خاتون]

یه بار بابام اومد خونه لوازم پیتزا خریده بود


، یه کتاب آشپزیم داشت

تمام مراحلو پیش رفت ثانیه آخر یادمون افتاد که ما اصلا فر نداریم😐

 

[خاتون]

میخوای بگم چند سالته😉
از سنتون دوتا كم كنين😒😒








حالا دوتا اضافه كنين

ميشه سنتون😐
منم اولش باورم نشد خيلي باحاله😐
طراحش خودمم دانشجوی ترم 6 فیزیک هسته ای 😐😂😂😂

 

[خاتون]

ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﻫﺮه ﻋﺮﻭسش ﺭﻭ میاره ﺧﻮﻧﺶ و ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯽ ، ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻫﺎﺗﯽ؟! 😡😒


ﻋﺮﻭسه ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻪ :
اتفاقا روستا ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ۲۰ ﺗﺎ ﮔﺎﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ، ﺷﻤﺎ ﮐﻪ فقط ۲تایین 😶😄


درس امروز:
با عروسای امروزی در نیوفتین، اعصاب ندارن 😶😂😂

 

[خاتون]

ی خونه خوش قیمت دیدم تو دیوار نوشته بود ویو ابدی،






با خوشحالی رفتم دیدم ویووش قبرستونه😐



ابد بزنه تو کمرت😐😂😂😂

 

[خاتون]

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻤﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺣﮑﯿﻢ !

ﭼﺮﺍ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﯾﮏ ﮔﻞ ﺭﺯ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﻣﯿﻤﯿﺮﺩ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ؟🤔🤔

ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ میشوم ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟😔😔

ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ تو تلگرام بفرستش 😂

 

[خاتون]

با دوستم رفتيم كافه به يارو گفتم: همون هميشگی، يه آب برداشت آورد،







گفتم: نههههه همون هميشگی كه وقتی مهمون يكی ديگم، گفت: آها استيك، حله☺️😁😂

 

[خاتون]

به يه پيرمرد ميگن:آرزوت چيه؟





ميگه:كاش زنها رو مثل اسكناس ميشد خورد كرد!
ميگن: چه طوري؟ ميگه: مثلا يه 60 ساله بدي سه تا 20 ساله بگيري😐😐😂

 

[خاتون]

یه سوالی خیلی وقته ذهنمو درگیر کرده :



اگ قرار باشه روز قیامت همه اعضا بَدن آدم شهادت بِدن؛ موهای آدم به صورت تکی تکی شهادت میدن یا گروهی به سوالات پاسخ میدن؟ 😐🤔

 

[خاتون]

حیف نون شب قبل از خواستگاری زنگ میزنه به دختره میگه :



الو!!!
سوالای فردای بابات رو نداری؟😏😂

 

[خاتون]

خواب دیدم با خانمم رفتیم پاساژ
هی اون میخره هی من کارت میکشم







یهو از خواب پریدم دو سه بار موجودی گرفتم …
آخرش بانک گفت:
بخدا خواب دیدی
تو اصن زن نداری
بگیر بکپ…!😂😂😂