جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مطالب طنز سرکاری و بی‌کاری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط HESAM_81 با نام سرکاری و بی‌کاری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,864 بازدید, 51 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع سرکاری و بی‌کاری
نویسنده موضوع HESAM_81
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط HESAM_81
موضوع نویسنده

HESAM_81

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
504
2,266
مدال‌ها
1
اگه یه روز یه پروانه رو شونت نشست نرونش.
چون من ادرس زیبا ترین گل دنیا رو بهش دادم...Y1h6uffu:;:;
.
.
.
.
.
.
.بذار یخورده رو شونت استراحت کنه خودش میره پیداش میکنه ft43 ug6:::
 
موضوع نویسنده

HESAM_81

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
504
2,266
مدال‌ها
1
آهااااااااااااااای خوشگله
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عجب اعتماد به نفسی داریا کی گفته تو خوشگلی؟با کناریت بودم باباااااا بده بغلی
sfr45:: ug6:::
 

ثنـٰاء

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
1,482
13,730
مدال‌ها
3
داشتم با روبه روم حرف میزدم گفتم:
خیلی دوستت دارم.
خانمه با دهن باز گفت:
اما من قصد ازدواج ندارم!
با پوزخند گفتم:
با تو نبودم که، با اون پرنده ای که روی سرت خراب کاری کرده بودم.
( زندگی زیباست!)
خداوند با پوکر دهندگان است
 
آخرین ویرایش:

shahab

سطح
4
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Nov
598
9,080
مدال‌ها
3
یه روز بابام یه گلدون با گلش خرید آورد گذاشت رو تاقچه
آقا من سه روز بهش آب می دادم
روز سوم وقتی از سر کار اومد گلدونو برداشت
یه سینی با چاقو برداشت
شروع کرد به قاچ کردن گلدون...
.
.
اونجا بود که ما تازه فهمیدیم آناناس چیه! hygt543::" sfr45::
 
موضوع نویسنده

HESAM_81

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
504
2,266
مدال‌ها
1
سلام خوبي؟خيلي حالم گرفتست،به بن بست رسيدم،ديگه تحمل ندارم،
بعدازاين همه سال!‎!
ميدونم چرا اينطورشد،همه بهم دروغ گفتن،توروخدا تو بهم راست بگو!
.
.

گاو حسن كه نه شيرداره نه پستون...چطور شيرشو بردن هندستون؟?..!!!!!jyg654:-'"hygt543::"uy6::
 
موضوع نویسنده

HESAM_81

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
504
2,266
مدال‌ها
1
دیشب داشتم فکر می‌کردم... به اینکه یهویی چه مرگم شد که انجمن رفتم... گریه کردم و بازهم تامل کردم هی با خودم می‌گفتم:
- زهرا واقعا چرا رفتی و حالا میخوای چیکار کنی مثلا؟


و نتیجه‌ی نیم ساعت فکر کردن شد چون مرض داشتم ty44: ug6:::
 
بالا پایین