جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ترجمه شده سرگذشت ندیمه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کمیک های ترجمه نشده توسط baran-83 با نام سرگذشت ندیمه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 69 بازدید, 5 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته کمیک های ترجمه نشده
نام موضوع سرگذشت ندیمه
نویسنده موضوع baran-83
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط baran-83
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,065
مدال‌ها
2
کتاب «سرگذشت ندیمه» با عنوان انگلیسی «The Handmaid’s Tale» داستانی جنجالی از نویسنده و فعال اجتماعی کانادایی، مارگارت اتوود است که اولین بار سال ۱۹۸۵ منتشر شد. مارگارت اتوود به‌عنوان یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان کانادایی در تمام دوران و یکی از شرکت‌کنندگان فعال در صحنه‌های ادبی و اجتماعی است. او در دورانی که نویسنده بود، ۱۷ کتاب شعر، ۱۶ رمان، ۱۰ کتاب تخیلی، همراه با داستان‌های کوتاه تخیلی، کتاب‌های کودکان و یک رمان گرافیکی تالیف کرده و بیشتر به خاطر رمان دیستوپیایی «سرگذشت ندیمه» که از آن زمان در تولیدات سینمایی و تلویزیونی مورد بازنگری قرار گرفته است، شناخته می‌شود.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,065
مدال‌ها
2
این کتاب که در نیوانگلند می‌گذرد، یک رژیم بنیادگرای مسیحی در ایالات‌متحده سابق را نشان می‌دهد که در پاسخ به بحران باروری پدید آمد. آفرد، شخصیت اصلی کتاب «سرگذشت ندیمه» است که داستان خود را از طریق یک سری فلاش‌بک و خاطرات تعریف می‌کند و جزئیات ازدواج و درنهایت دستگیری‌اش را شرح می‌دهد.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,065
مدال‌ها
2
آفرد قبل از روی کار آمدن جمهوری گیلیاد، در دانشگاه تحصیل می‌کرد و دوستی نزدیک به نام مویرا داشت. آفرد با مردی به نام لوک وارد رابطه شده و درنهایت او و لوک ازدواج می‌کنند و صاحب یک دختر می‌شوند. پس از یک کودتای نظامی که در آن رئیس‌جمهور و اکثر اعضای کنگره می‌میرند، این کشور به جمهوری گیلیاد تبدیل می‌شود. یک روز آفرد از شغل خود در کتابخانه اخراج می‌شود زیرا زنان دیگر اجازه کار ندارند. عصر همان روز او متوجه می‌شود که زنان مجاز به داشتن پول هم نیستند و پول او به‌ حساب لوک منتقل شده است و آفرد به یک مرکز آموزش مجدد فرستاده می‌شود تا برای تبدیل‌شدن به یک خدمتکار و برای ورود به منزل فرماندهان آماده شود. زنان نمی‌توانند رای دهند، شغل داشته باشند، مطالعه کنند، یا هر کار دیگری انجام دهند که ممکن است به آن‌ها اجازه دهد مستقل شوند و درنتیجه شوهرانشان یا دولت را تضعیف کنند.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,065
مدال‌ها
2
ازآنجایی‌که گیلیاد در واکنش به بحران ناشی از کاهش چشمگیر نرخ زادوولد شکل گرفت، کل ساختار ایالت، با عناصر بنیادگرایی و سلسله‌مراتب سیاسی سفت‌وسخت، حول یک هدف واحد ساخته شده و کنترل تولیدمثل است. درحالی‌که مردان با درجه‌ی نظامی خود تعریف می‌شوند، زنان صرفا بر اساس نقش‌های جنسیتی خود به‌عنوان همسر، خدمتکار یا مارتا تعریف می‌شوند.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,065
مدال‌ها
2
کتاب «سرگذشت ندیمه» برنده‌ی جوایز بی‌شماری از جمله جایزه‌ی گاورنر جنرال (سال ۱۹۸۵)، جایزه‌ی کامن ولث (سال ۱۹۸۷)، اولین جایزه‌ی آرتور سی کلارک (سال ۱۹۸۷)، جایزه‌ی لس‌آنجلس تایمز (سال ۱۹۸۶) گشته است و توانسته دو بار جایزه‌ی «من بوکر» را کسب کند.
 
موضوع نویسنده

baran-83

سطح
0
 
مدیر آزمایشی تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
1,528
1,065
مدال‌ها
2
در بخشی از کتاب «سرگذشت ندیمه» می‌خوانیم:
«نشستم لبه یکی از صندلی‌ها که پشتی سفتی داشت. نمی‌خواستم به اطراف اتاق زل بزنم نمی‌خواستم بی‌ملاحظه و بی‌پروا به نظر برسم. بنابراین سربخاری مرمری سمت راستم و آینه بالایش و دسته‌های گل فقط سایه بودند. از گوشه‌ی چشم نگاهشان می‌کردم بعدا وقت کافی برای نگاه کردن خواهم داشت.
حالا صورت او درست مقابل چهره من بود فکر کردم او را می‌شناسم یا دست‌کم چیزی در او برایم آشناست. چند تار مویش از زیر روبند بیرون زده و معلوم بود موهایش هنوز بور بود در آن لحظه فکر کردم که موهایش را رنگ روشن زده که رنگ مویش را از بازار سیاه تهیه می‌کند اما حالا میدانم که موهایش واقعاً بور است. وسط ابروهایش پر بود از چروک‌های سطحی که باعث شده بود ظاهرش همیشه متعجب، خشمگین یا چون بچه‌ای حیرت‌زده و کنجکاو به نظر آید.»
 
بالا پایین