- Mar
- 10,552
- 27,246
- مدالها
- 9
مسلمانان! سرای عمر در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد، بدین هردو گذر دارد
دو در دارد حیات و مرگ، کَانْدر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بُگشاید
چو هنگام فنا آید، قَدَر این بند بردارد
اجل در بند تو دائم، تو در بند اَمَل، آری
اجل کار دگر دارد، اَمَل کار دگر دارد
هر آن عالِم که در دنیا به این معنی بیندیشد
جهان را پُرخطر بیند، روان را پُرخطر دارد
هر آنک.س کو گرفتار است اندر منزل دنیا
نه درمان اجل دارد، نه سامانِ ضرر دارد
اَیا سرگشتهی دنیا! مشو غرّه به مهر او
که بس سرکش که اندر گور، خشتی زیر سر دارد
طمعدر سیمو زر چندینمکن گر دینو دل خواهی
که دین و دل تبه کرد آنکه دل در سیم و زر دارد
جهان پُر آتشِ آز است و بیچاره دل آنک.س
که او اندر صمیم دل، از آن آتش شرر دارد
چه نوشی شربت نوشین و آخر ضربت هجران
همه رنجت هَبا گردد، همه کارت هدر دارد
تو اندر وقت بخشیدن، جهانی مختصر داری
جهان از روی بخشیدن، تو را هم مختصر دارد
«سنایی» را مسلّم شد که گوید زهد پُرمعنی
نداند قیمت نظمش هر آن کو گوش کَر دارد..
که خاص و عام و نیک و بد، بدین هردو گذر دارد
دو در دارد حیات و مرگ، کَانْدر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بُگشاید
چو هنگام فنا آید، قَدَر این بند بردارد
اجل در بند تو دائم، تو در بند اَمَل، آری
اجل کار دگر دارد، اَمَل کار دگر دارد
هر آن عالِم که در دنیا به این معنی بیندیشد
جهان را پُرخطر بیند، روان را پُرخطر دارد
هر آنک.س کو گرفتار است اندر منزل دنیا
نه درمان اجل دارد، نه سامانِ ضرر دارد
اَیا سرگشتهی دنیا! مشو غرّه به مهر او
که بس سرکش که اندر گور، خشتی زیر سر دارد
طمعدر سیمو زر چندینمکن گر دینو دل خواهی
که دین و دل تبه کرد آنکه دل در سیم و زر دارد
جهان پُر آتشِ آز است و بیچاره دل آنک.س
که او اندر صمیم دل، از آن آتش شرر دارد
چه نوشی شربت نوشین و آخر ضربت هجران
همه رنجت هَبا گردد، همه کارت هدر دارد
تو اندر وقت بخشیدن، جهانی مختصر داری
جهان از روی بخشیدن، تو را هم مختصر دارد
«سنایی» را مسلّم شد که گوید زهد پُرمعنی
نداند قیمت نظمش هر آن کو گوش کَر دارد..