تکمیل شده [سکوت] اثر«الهه.جی.اچ کاربر رمان بوک»

[Ela]

- ولی به نظرم کتابش باید خیلی دردناک باشه، نه؟
+ آره، از هر جملش درد و غمه که می‌باره.
- یه سوال دیگه بپرسم؟
+ بپرس.
- وقتی سکوت می‌کنی از بیرون همه چی اوکی به نظر می‌رسه، اما می‌خوام راجب وضعیت درونی بدونم؟!

 

[Ela]

+ هوم، خب، می‌دونی به قول خودت همه چی از بیرون اوکیه اما، امان از درونت.
+ وقتی که سکوت می‌کنی، انگار تموم اون شهرِ قشنگ و رنگارنگی که از درون ساخته بودی خراب میشه، دیگه خورشید شهرِ قشنگ درونت از پشت ابرها بیرون نمیاد، با تک‌تک کلمه‌هاشون و حرفاشون تموم اون ساختمون‌های رنگی و قشنگ، تموم اون سرسبزی‌ها، تموم اون خوشحالی‌ها و صدای خنده‌ها از بین میره و می‌دونی بعدش چی میشه؟

 

[Ela]

- نه چی میشه؟
+ دیگه خبری از اون همه قشنگی نیست، شهرِ درونت پر میشه از ساختمون‌های بلندِ سیاه و سفید، پر میشه از آدم‌های عصبی که همیشه یه اخم چاشنی صورتشون هست که نسبت به سرنوشت تو بی‌توجهن و دیگه کمکت نمی‌کنن.
- شهرِ درونت با اون همه زیبایی و قشنگی تبدیل به این شد؟!
+ حتی یه چیزی بدتر و زشت‌تر از این.

 

[Ela]

- همش هم بخاطر سکوت بود؟!
+ اهوم.
- میگن سکوت باعث خیلی از جدایی‌ها میشه؟!
+ هوم، تا دلت بخواد.
- من دلم می‌خواد از سکوت فرار کنم.
+ فرار کردن فایده‌ای نداره، یاد بگیر باهاش چجوری دست و پنجه نرم کنی، که دامن گیرت نشه.
- اما خیلی ترسناکه.
+ همه‌چی خیلی ترسناکه.

 

[Ela]

- الان که تو دچارش شدی، میشه بگی چه چیزهایی تو قلبت حس می‌کنی؟
+ قلبم، خب زیاد نمی‌دونم، چون خیلی وقته که خنثی شدم؛ اما اولش خیلی غم داشت، انگار یکی قلبم رو تو دستش گرفته بود و مچالش می‌کرد.
- به نظرم خنثی شدن سخته.
+ چرا؟

 

[Ela]

- اوم خب، ببین خنثی بودن سخت نیست، خنثی شدن سخته.
+ هوم.
- مثلاً، تا بخوای به درد قلبت در اثر خنجر حرف‌هاشون عادت کنی، خنثی شدی درسته؟!
+ نه، ببین اولش به درد ناشی از خنجر حرف‌هاشون، عادت می‌کنی و بعد خنثی میشی.
- اوه، به نظرم خنثی بودنم سخته نه؟

 

[Ela]

+ چطور؟!
- آخه، وقتی نسبت به خیلی چیزها خنثی میشی، خیلی سخته، مثلاً بعضی وقت‌ها دوست داری یه چیزهایی برات مهم باشه اما خنثایی خیلی سخته.
+ اوم.
- به نظرم سکوت زبونِ آرومِ رنجه نه؟!
+ دقیقاً.

 

[Ela]

+ ولی این همه جنبه دارک سکوت رو دیدیم، بیا تا یذره‌م از جنبه مثبت بهش نگاه کنیم.
- آره خب قطعاً این هم مثل همه مسئله‌های دیگه جنبه مثبت و منفی داره.
+ دقیقاً، مثلاً ببین اولش که جنبه‌ منفی سکوت رو می‌فهمی دلت می‌خواد ازش فرار کنی، اما نگم برات از جنبه‌های مثبتش.

 

[Ela]

+ ببین وقتی سکوت می‌کنی خیلی به نفعته؛ چون دیگه از طرف هرکسی تهدید نمی‌شی، وقتی سکوت می‌کنی خودت میشی همدم خودت، یاد می‌گیری چجوری حالت رو خوب کنی، چجوری خودت رو دوست داشته باشی، چجوری با خودت رفیق باشی، چجوری تو حال بدت همدم خودت باشی، بشی درمون دردای خودت.

 

[Ela]

+ و این‌جاست که شخصیتت به‌طور درستی رشد می‌کنه.
- یا مثلاً وقتی سکوت می‌کنی، می‌فهمی کدوم حرف رو کجا بزنی، یا هر مسئله‌ای رو تحلیل می‌کنی تا راه درستش رو انتخاب کنی.
+ اون‌که آره، اما این چیزهایی که گفتی تنها به سکوت ختم نمی‌شه به صبرت هم بستگی داره.