جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی شخصیت پردازی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط نهال رادان با نام شخصیت پردازی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,532 بازدید, 167 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع شخصیت پردازی
نویسنده موضوع نهال رادان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ادوارد کلاه به سر

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
علت تیپی کال بودن شخصیتهای ما تاثیر پذیری از ادبیات روس ومحصول چپ در ایران دهه های سی وچهل بود.که در ادبیات رئالیسم سوسیالیستى ما به خلق شخصیت نمىپردازیم بلکه قهرمان ما نماینده توده اجتماع است نمونه خیلى خوب در ایرا رگبار اقاى بیضایست
 

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
قبل از انقلاب بولشویک بله شخصیت شکل میگیره و حتى در مبانى فرمالیست هم از این مدلها حمایت شد

بعد از انقلاب اکتبر این سیاست اعمال شد و حتى در بیانیه اى مطرح شد،مثل آیزنشتین ،پودوفکین و ..

 

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
شخصیت خلق نکردن نیپ خلق کردن

مثل پسر در فیلم مادر که نماینده توده اجتماع است

ىعد در دوران خروشف است که باز البته اونم تا حدودى در نورئالیسم روسى ما شاهد شخصیت هستیم اونم به شدت ضعیف. چرا که هنوز رگه هاى از تیپ دیده میشه.مثل کودکی ایوان

درادبیات روس در دوران رئالیسم سوسیالیستى اصلا شخصیت خلق نکردند ىلکه تیپسازى میکردند
 

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
موج نو هم که همه میدانید محصول گفتمان چپ بود

فرمان ارا روح سرد شهید ثالث رو به ارث میبره و کیارستمى فن او را.کیارستمی بهمن قبادی ،جلیلی… این نسل را میتوان سینما شناسان ادبیات نشناس خواند. چرا که انها به شدت در زیست جهان موج نو وارد عرصه شدن. لذا در این سینما خلق شخصیت صورت نگرفت بلکه انها روى دوربین را به صوى شهرها گرفتن. نسل سوم که باور من دیالکتیک دو نسل قبلى بود. پرویز شهبازى البته با فیلم نفس عمیق

 

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
فرهادى و … این دوستان محصول محفلى تئوریک بودن که سعى داشتن ادبیات و سینما را اشتى بدن در این میان نمیشه جاى مانى حقیقى به عنوان تئوریسن این گروه نادیده گرفت.
 

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
هگل میگه یک دیالکتیک در طول تاریخ وجود داشته. به این صورت که تز سقراط بود و انتى تز افلاطون و ارسط هم سنتز شد و اونا رو رد کردو ارسطو خود نبدیل به تز شد و این زنجیر وار ادامه داشت

اما جواب پوپر خیلى منطقى بود که پیشرفت بشریت یعنى بیان مسئله. بشر از خودش پرسید. بعد دنبال جواب رفت او اختراع کرد.مثلا پرسید چطور میشه فاصله بین شهرها رو کم کرد .وماشین رو اختراع کرد. متاسفنه در ایران ما غیاب مسئله داریم. و این بیان مسئله محصول دغدغه است.

 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
▪️شخصیت داستان را در حالت انتخاب دشوار قرار دهید✍

♦️برای شما در هر داستانی که می نویسید، زمانی وجود دارد که باید تصمیم نهایی را بگیرید!
🔹این شخصیتی که تاکنون با این همه فراز و فرود در داستان، نقش ایفا نموده، الان به نقطه حساس داستان رسیده؛ نقطه ای که باید تصمیم نهایی را بگیرد.
. ♦️♦️♦️مثال♦️♦️♦️
🔹تصور کنید که در یک داستان، اقای《الف》قاتل است!
🔹اما نویسنده تا اینجای کار، قصه را طوری طراحی کرده که خواننده،ا شخص دیگری را به عنوان قاتل در ذهن تصور می کرده و یا در شک و دودلی خود به اوج حساسیت برای شناختن قاتل رسیده است!
🔹این دقیقا همان دوراهی است که به عنوان نقطه اوج یا عطف از آن یاد می شود و مخاطب و خواننده ی داستان شما باید مانند《کوه یخی》، (نه آرام ارام، بلکه ناگهان)، آب شود و پندار او خلاف جریان معمول داستان سوق داده شود.
🔹در داستان های بلند، نقطه اوج و عطف می تواند تکرار شود.
🔹این بخش از داستان خود را خوب پرورش دهید!
🔹جذابیت داستان شما در گرو عبور موفق از این بخش مهم است.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ASHVAN
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
✍🏻✨انواع شخصیت در داستان.

🌻شخصیت قالبی‌‌:
شخصیت‌هایی كه به صورت نسخه بدل یا كلیشه ی شخصیت‌های دیگری باشند. شخصیت‌های قالبی از خود هیچ تشخصی ندارد و بی‌هویت هستند. ظاهر آنها آشنا و صحبتهای آنها قابل پیش‌بینی است.
طرز عمل و نوع رفتارشان مشخص است چرا كه دارای الگوی رفتاری هستند كه ما با آن قبلاً آشنا شده‌ایم. این نوع شخصیت‌ها در اطراف ما بسیارند و در زندگی روزمره به چشم می‌خورند.
«متمایزترین آنها شخصیت‌هایی هستند كه به شخصیت قالبی و ساختگی خود، جنبه ی حرفه‌ای و كسب و كار داده‌اند مثل پیشخدمت كافه‌ها» و تمام شخصیت‌هایی كه «می‌‌توان با واژه‌ی «مآب» یا «نما» به كار برد.» شخصیت‌های ساختگی مثل روشن‌فكرنما، مقدس مآب، مظلوم‌نما كه از گفتار و طرز رفتار آنها به خصوصیت‌های قالبی شخصیت آنها پی می‌بریم.
نویسندگانی كه بیش از حد به شخصیت‌های قالبی و شناخته شده روی می‌آورند، چندان به خود زحمت نمی‌دهند كه به دنبال شخصیت‌های واقعی باشند و به همین دلیل نمی‌توانند شخصیت‌های زنده‌ای بیافرینند.
یكی از دلایل این امر را می‌توان كمبود استعداد هنری در خلق شخصیت‌ها دانست به همین دلیل نویسنده نمی‌تواند شخصیتی را كه دارای انسجام كافی باشد خلق نماید. در این گونه آثار همه ی شخصیت‌ها به هم شباهت دارند و به آسانی می‌توان آنها را به آثار دیگر منتقل كرد.
در آثار نویسندگان بزرگ از شخصیت‌های قالبی اثری دیده نمی‌شود.
به عنوان نمونه در «جنگ و صلح» تولستوی پانصد و پنجاه شخصیت وجود دارد و هر كدام از آنها انسانی یگانه و منحصر به فرد است.

🌻شخصیت‌های قراردادی:
این گونه شخصیت‌ها افراد شناخته‌شده‌ای هستند كه مرتباً در نمایشنامه‌ها و داستانها ظاهر می‌شوند و خصوصیتی جاافتاده و سنتی دارند.
این نوع شخصیت‌ها به شخصیت‌های قالبی بسیار نزدیكند و گاه تشخیص این دو از هم دشوار است. «اولین بار این شخصیت‌ها در نمایش‌نامه‌های كلاسیك ظاهر شده‌اند.» و در تأترهای یونان باستان و بعدها در دیگر انواع ادبی جایی برای خود بازكردند. «در قصه‌های قدیمی غول‌ها، پری‌ها، جادوگرها، آدمهای خسیس، آدمهای سخاوتمند شخصیت‌های قراردادی بودند كه در توصیف خصوصیت‌های آن مبالغه می‌شد.» از دیگر شخصیت‌های قراردادی در گذشته پهلوانان، عیارها، وزیران دست راست و دست چپ و دلقك‌ها را می‌توان نام برد.
هر كدام از این شخصیت‌ها مظهر و نمادی از یك رفتار بودند. مثلاً پهلوانان طرفدار عدل و راستی و عیارها مظهر جوانمردی و طرفدار قشر محروم جامعه بودند. در داستان «حاجی‌آقا» هدایت الگویی از شخصیت‌های قراردادی گذاشته است و حاجی شخصیتی خسیس نشان داده شده است. از خصوصیات شخصیت‌های قراردادی، تازه‌ نبودن خصایص آنهاست و به همین دلیل ما از دیرباز با آن‌ها آشنا هستیم و می‌توانیم رفتار و گفتار آنها را حدس بزنیم.

🌻شخصیت‌های نوعی:
این نوع شخصیت نشان‌دهنده خصوصیات گروه یا طبقه‌ای از مردم است كه این خصوصیت‌ها او را از دیگران متمایز می‌كند. برای خلق چنین شخصیتی «باید حقیقت را از چند نمونه زنده و واقعی گرفت.» و بعد با مهارت و هنرمندی درهم آمیخت تا بتوان به شخصیت نوعی مورد نظر دست یافت.
شخصیت‌های نوعی، هم‌چون شخصیت‌های قراردادی نیازمند و وام‌دار كیفی سنت‌های ادبی نیستند.
ممكن است خصلت یا رفتار تازه ی گروهی یا طبقه ی خاصی را نشان دهند كه در ادبیات سنتی مانند آنها نباشد. مثل خصوصیت‌های نوعی وكیل‌های حیله‌گر و مكار.
اگر در طی زمان خصوصیت‌های نوعی دستخوش تغییر و دگرگونی شوند و مصداق خود را از دست بدهند، دیگر نمی‌توان این شخصیت ها را نوعی حساب كرد، بلكه در حیطه ی شخصیت‌های قراردادی از آنها یاد می‌شود.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: ASHVAN
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
تیپ‌های شخصیت
یونگ در شخصیت انسان وجود دو نوع نگرش را تشخیص داده است، یکی برون‌گرایی و دیگری درون‌گرایی. نگرش برون‌گرایانه، انسان را به سوی دنیای عینی بیرون سوق می‌دهد، در حالی که نگرش درون‌گرایانه، او را متوجه دنیای درون خود می‌نماید. این دو نگرش، معمولا در هر شخص وجود دارد، ولی به طور معمول یکی غالب و آگاه و دیگری مغلوب و ناخودآگاه است.
یونگ برای هر کدام(افراد درون‌گرا و برون‌گرا) خصایصی می‌شمارد. درون‌گرایان به افکار و احساسات خویش توجه دارند، نگران آینده و محافظه‌کارند، اصول و معیارها را مهمتر از خود اعمال می‌دانند و در نوشتن بهتر از گفتن هستند. مردم‌گریز و دیرآشنا هستند.
برون‌گرایان به افراد و اشیا توجه دارند. در زمان حال زندگی می‌کنند و به خود اعمال توجه دارند. خون‌گرم، پرحرف، زودآشنا و اهل معاشرت و اجتماعی هستند.
به نظر یونگ در انسان، چهار کنش یا فعالیت اساسی روانی نیز وجود دارد که عبارتند از: تفکر، احساس، ادراک و الهام. ادراک و الهام از کارکردهای غیرعقلانی هستند و تفکر و احساس از کارکردهای عقلانی که شامل قضاوت و ارزیابی درباره تجربیات می‌شوند.
تفکر: افرادی که این کنش در آن‌ها قوی‌تر است می‌کوشند جهان را با استدلال بشناسند و به روابط منطقی جهان توجه دارند.
احساس: افرادی که این کنش در آن‌ها مسلط است می‌کوشند جهان را با احساسات خوشایند و ناخوشایندی که از تجربه‌های خود دارند بشناسند.
ادراک: این افراد جهان را آن‌چنان که هست تجربه می‌کنند.
الهام: افرادی که این کنش در آن‌ها قوی‌تر است در شناخت جهان، به یک ناخودآگاه یا ادراک درونی توجه دارند و می‌کوشند به نیروی نهانی موجود در اشیا پی‌ببرند.
یونگ بر اساس دو نگرش و چهار کارکرد مذکور، هشت سنخ روان‌شناسی را به وجود آورد.
سنخ فکری برون‌گرا: چنین افرادی بر طبق قواعد انعطاف‌ناپذیری زندگی می‌کنند. آن‌ها احساسات و هیجان‌های خود را سرکوب کرده، در تمام جنبه‌های زندگی خود واقع‌گرا هستند. دانشمندان در این سنخ قرار دارند.
سنخ احساسی برون‌گرا: این افراد تفکر خود را بازداری کرده و شدیدا هیجانی هستند. آن‌ها از ارزش‌ها، اصول اخلاقی و آداب و رسومی که آموخته‌اند، دست برنداشته و از آن‌ها پیروی می‌کنند و به طور غیرمعمول نسبت به انتظارات و عقاید دیگران حساس هستند. اغلب زنان دارای این تیپ شخصیتی هستند.
سنخ ادراکی برون‌گرا: این سنخ شخصیتی متوجه لذت و شادی و تداوم تجربه‌ها و حس‌های جدید است. چنین اشخاصی شدیدا واقعیت‌مدار بوده و تا اندازه زیادی با افراد و موقعیت‌های مختلف انطباق‌پذیر هستند.
سنخ الهامی برون‌گرا: این افراد به خاطر توانایی زیاد خود در بهره‌برداری از فرصت‌ها، در تجارت و سیاست کارایی بالایی دارند. آن‌ها جذب عقاید جدید شده و خلاق هستند.
سنخ فکری درون‌گرا: این افراد سازگاری خوبی با دیگران ندارند، در بیان افکار خود مشکل دارند و ظاهرا بی‌احساس بوده و توجهی به دیگران ندارند. آن‌ها نه بر احساس خود، بلکه بر اندیشه‌های خود متمرکزند.
سنخ احساسی درون‌گرا: در این افراد تفکر و ابراز بیرونی هیجان سرکوب شده است. آن‌ها به نظر دیگران اسرارآمیز و دست نیافتنی می‌آیند و آرام و متواضع هستند.
سنخ ادراکی درون‌گرا: این افراد غیرمنطقی هستند و از دنیا بریده‌اند. آن‌ها به بیشتر فعالیت‌های انسان با خیرخواهی و سرگرمی می‌نگرند.
سنخ الهامی درون‌گرا: این افراد ممکن است چنان به شهود توجه کنند که ارتباط اندکی با واقعیت داشته باشند. آن‌ها رویایی و خیال‌پرداز هستند.
 
موضوع نویسنده

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
قهرمانان و شخصیت های داستان کسانی هستند که با اعمال یا گفتار خود داستان را به وجود می آورند. به آن چه می کنند «آکسیون» و به آن چه می گویند «دیالوگ» یا گفتار گفته می شود. به زمینه و عواملی که باعث گفتار یا اعمال قهرمانان داستان می شود انگیزه می گویند.

بدین ترتیب آکسیون یا عمل و کنش، مجموعه اعمال و رفتار و به اصطلاح کارهایی است که از قهرمان در داستان سر می زند و دیالوگ مجموعه گفتارهای شخصیت های داستان است و بدیهی است که در یک داستان حساب شده هر فعل یا حرفی باید علت و انگیزه مناسب و خاصی داشته باشد.

قهرمانان ممکن است از آغاز تا پایان داستان ثابت بماند و از نظر فکری و روحی تغییری نکند و نیز ممکن است بر اثر عوامل گوناگون مثلا یک بحران شدید و آنی، به تدریج یا ناگهانی تغییر و تحول یابد. به قهرمان نوع اول شخصیت ثابت وبه قهرمان نوع دوم شخصیت متغیر گویند. این اصطلاحات از ای. ام. فورستر صاحب کتاب معروف «جنبه های رمان» است.

فورستر در این کتاب شخصیت های #داستان را به دو نوع تقسیم کرده است: اول شخصیت ثابت یا ساده که می توان همه وجود او را در یک جمله وصف کرد و به خواننده شناساند. او یک نوع طرز تفکر یا ایده و کیفیت روانی بیشتر ندارد. پیچیده نیست و با جزییات سروکار ندارد. دوم شخصیت متغیرکه از نظر خلقیات و انگیزه های رفتاری، وجودی پیچیده است. با جزئیات مسایل پیرامون خود سروکار دارد و مثل یک شخصیت واقعی در زندگی واقعی است.

با توجه به این سخنان، می توان در تقسیم دیگری گفت که شخصیت اثر یا تیپ است و یا فرد . فرد خصوصیات مخصوص به خود دارد. خلقیات او همگانی نیست. باید با دقت او را شناخت و با حال و روزگار و افکار و اوهام او آشنا شد، مثل قهرمان بوف کور که شاید در دنیای واقعی هم مصداقی نداشته باشد.

اما تیپ، نماینده ی قشر و صنفی از مردم و جامعه است. یعنی طبقه و گروهی از مردم همان خلقیات و رفتار را دارند. وقتی او را شناختیم مثل این که هزاران نفر را شناختیم، مثل قهرمان داستان حاجی آقا نوشته صادق هدایت. در مدیر مدرسه آل احمد، مدیر مدرسه نماینده یک تیپ است، اما معلم یک فرد است.

نویسنده در شخصیت پردازی دو راه دارد : نمایش یا نشان دادن یا روایت و بیان کردن .

در روش نشان دادن که گاهی به آن روش نمایشی (متد دراماتیک) می گویند، شخصیت صحبت می کند، عمل می کند و خواننده می تواند خود، انگیزه ها و اوضاع و احوالی را که پشت اعمال و گفتار اوست استنباط نماید. اما در شیوه روایت و بیان کردن، نویسنده خودش با اقتدار و آزادی دست به توصیفات و ارزش گذاری می زند و آن چه را که خود می خواهد در اختیار خواننده قرار می دهد.

امروزه بیشتر روش نمایش را توصیه می کنند و روش روایت یا بیان کردن را فقط وقتی قبول دارند که داستان، جنبه هنری بسیار والایی داشته باشد. زیرا اعتقاد بر این است که #نویسنده باید حتی المقدور حضور خود را در داستان حذف و محو و به هر حال گم رنگ کند، تا اول بتواند عینی و غیر شخصی بنویسد و ثانیاً #خواننده را با خود در آفرینش داستان سهیم سازد.
 
بالا پایین