ادبیات نوشتاری شعر پیرمرد مهربون

[Enisha]

پیرمرد مهربون

مزرعه داره
تو مزرعش
یه گاو

چشم سیاه داره
گاوا شیر دارن
ما رو دوست دارن
ماما می‌کنن
ماما می‌کنن
همیشه کنار هم
زندگی می‌کنن

 

[Enisha]

گوسفند گله ما
چقدر سفیده
مثل اونو
هیچ کسی
هیچ جا ندیده
بالا می‌پره
پایین می‌پره
بع بع می‌کنه
بع بع می‌کنه
از خوشگلی تو گله
همتا نداره

 

[Enisha]

یه خوک توی مزرعه
خونه‌ای داره
خوک

یه عالمه
دوست مهربون داره
هی میاد و هی میره
بازی می‌کنه
آواز می‌خونه
اینجا توی مزرعه
شاد و خوشحاله

 

[Enisha]

این مزرعه
یه دونه
اسب ناز داره
اسب ما یه یال و دمِ
قهوه‌ای داره
یونجه می‌خوره
قدم می‌زنه
پیتیکو پیتیکو
پیتیکو پیتیکو
اسب ما
عاشق دویدن

تو چمنه

 

[Enisha]

این مرغ حنایی رو

ببین
چه نازه
پیرمرد واسه‌ی اون
دونه می‌پاشه
دونه می‌خوره
تخم می‌ذاره
قدقد می‌کنه
قدقد می‌کنه
اون

جوجه‌های

تپل و طلایی داره

 

[Enisha]

خروس همه رو

صبحا
بیدار می‌کنه
پاشین پاشین همگی
که وقت کاره
اون کاکل داره
خیلی خوشگله
قوقولی قوقول
میگه کوچولو
هیچکی

واسه خوابیدن
راهی نداره