موضوع نویسنده
- Mar
- 10,552
- 27,231
- مدال‌ها
- 9
صد خزان افسردگی بودم بهارم کرده‌ای
تا به وصل خویشتن امّیدوارم کرده‌ای
پای تا سر می‌تپد دل، کز صفای جان، چو اشک
در حریم شوق‌ها آیینه‌دارم کرده‌ای
در شب نومیدی غم، همچو لبخند سحر
روشنایی‌بخش چشم انتظارم کرده‌ای
در شهادت‌گاه شوق، از جلوه‌ای آیینه‌وار
پیش روی انتظارت شرمسارم کرده‌ای
می‌تپد دل با جرس، چون با کاروان آرزو
تا به صحرای محبت رهسپارم کرده‌ای
زودتر بفرست ای ابر محبت زودتر
جلوه‌ی برقی که امشب نذر خارم کرده‌ای
نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت صد چمن گل در کنارم کرده‌ای
تا به وصل خویشتن امّیدوارم کرده‌ای
پای تا سر می‌تپد دل، کز صفای جان، چو اشک
در حریم شوق‌ها آیینه‌دارم کرده‌ای
در شب نومیدی غم، همچو لبخند سحر
روشنایی‌بخش چشم انتظارم کرده‌ای
در شهادت‌گاه شوق، از جلوه‌ای آیینه‌وار
پیش روی انتظارت شرمسارم کرده‌ای
می‌تپد دل با جرس، چون با کاروان آرزو
تا به صحرای محبت رهسپارم کرده‌ای
زودتر بفرست ای ابر محبت زودتر
جلوه‌ی برقی که امشب نذر خارم کرده‌ای
نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت صد چمن گل در کنارم کرده‌ای
