جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار شمس مغربی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام شمس مغربی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,023 بازدید, 39 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع شمس مغربی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ای از دو جهان نهان عیان کیست
وی عین عیان پس این نهان کیست


آنکس که به صد هزار صورت
هر لحظه همی شود عیان کیست


وانکس که به صد هزار جلوه
بنمود جمال هر زمان کیست


گویی که نماهنم از دو عالم
پیدا شده در یکان یکان کیست


گفتم که همیشه من خموشم
گویا شده پس به هر زبان کیست


گفتی که ز جسم و جان برونم
پوشیده لباس جسم و جان کیست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
گفتی که نه اینم و نه آنم
پس آنکه بود همین هم آن کیست


ای آنکه گرفته کرانه
باللّه درین میان کیست


آنکس که همی کند تجلی
از حسن و جمال دلبران کیست


وانکس که نمود خود را
وآشوب فکنده در جهان کیست


ای آنکه تو مانده در کمالی
ناکرده یقین که در کمان کیست


از دیده مغربی نهان شو
وز دیده ی او ببین عیان کیست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ور هزاران جام گوناگون شرابی بیش نیست
گر چه بسیارند انجم آفتابی بیش نیست


گرچه برخیزد ز آب بحر موج بی شوار
کثرت اندر موج باشد لیکن آبی بیش نیست


چون خطایی کرد با خود گشت پیدا کاینات
علّت ایجاد عالم پس خطایی بیش نیست


یک سخن پرسید از خود در جهان جان و دل
جمله ارواح را زانرو جوابی بیش نیست


گر چه بسیاری در ایمنی کتب کتب مرقوم گشت
جمله را خواندیم حرفت از کتابی بیش نیست


اینکه عالم را وجود آبروئی می نهی
در بیابان عدم عالم سرابی بیش نیست


چیست عالم ایکه میپرسی نشان و نام او
بر محیط هستی مطلق حبابی بیش نیست


ایکه هستی تو اندر روی دلبر شد نقاب
برفکن از روی دلبر چون نقابی بیش نیست


مغربی آمد حجاب راه جان مغربی
درگذر از روی چه آخر حجابی بیش نیست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
مهر سر گشته کافتاب کجاست
آب هر سودان که آب کجاست


خواب دوشم ز دیده ام پرسید
کاین جهان را مگو که خواب کجاست


مسـ*ـت پرسان که مسـ*ـت را دیدی
یارب آن بیخود و خراب کجاست


باده در میکده همی کرده
کرد مجلسی که کو شراب کجاست


یار خود بی نقاب می گردد
که همان یار بی نقاب کجاست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
همه سرگشته مضطرب احوال
رسته گاو ز اضطراب کجاست


همه در پرده خویش را جویان
عارف رسته از حجاب کجاست


چند پرسی که خود کلید خودی
چیست مفتاح و فتح باب کجاست


مغربی چون تو مهر مشرقی ای
چند پرسی که آفتاب کجاست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
اگر ز روی براندازد او نقاب صفات
دو کَون سوخته گردد ز نور پرتو ذات


به پیش تاب تجلی ذات محو شود
چنانکه هست کشته از فروغ صفات


مجوز کَون و ثباتی به پیش برتو او
که بسته را نتوان بافت پیش باد ثبات


دلا نقاب برافکن ز روی او و مپرس
ز آنکه سوخته گردی در آتش سبحات


بنور روی تو کان نور نورا نوار است
بخاک کوی تو کان آتش است و آب حیات


ازین هلاک میندیش و باش مردانه
که آن هلاک بود موجب خلاص و نجات


اگر تو محو نگردی کجا شوی مثبت
بمحو خویش طلب گر طلب کنی ثبات


بمغربی است نهان آفتاب رخسارش
اگرچه هست عیان از فروغ او ذرات​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ساقی باقی که جانم مسـ*ـت اوست
باده در داد کان بیرنگ و بوست


بی دهن جان باده را در کشید
کاو منزه از خم و جام و سبوست


نور می در جان و در دل کار کرد
نار وی در استخوان و مغز و پوست


دیدم از مستی چو مستی را قفا
عالمی را بی قفا دیدم که روست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
چون حجاب ما یقین شد مرتفع
هردو عالم را بکل دیدم که اوست


مهر بکد آنرا که ذره خواندمی
بحر بود آنرا که می گفتم جوست


زشت و نیکو می نمود اما نبود
هر کرا من گفتمی زشت و نکوست


هر کرا دشمن همی پنداشتم
آخرالامرش چو دیدم بود دوست


مغربی چون اختلافی نیست هیچ
رو زبان درکش چه جای گفتگوست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
چنان مستم چنان مستم چنان مسـ*ـت
که نه پا دانم نه از سر نه سر از دست


جز آنکس را که مسـ*ـت از جام اویم
ندانم در جهان هرگز کسی هست


بکلی خواهم از خود گشت بیخود
اگر باده دهد ساقی ازین دست


دلم عهدیکه بسته بود با کَون
چو شد سرمست آن مجموع بشکست


خرد بیرون شد آنجا کو درآمد
روان برخاست از پیشش چو بنشست


بود یکسان بر من مسـ*ـت و هشیار
هر آنکو نیست زینسان نیست سرمست​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
کسی کو جز یکی هرگز ندانست
چه میداند که پنجه چیست یا شصت


ز بالا و ز پستی در گذشتم
کنون پیشم نه بالا ماند و نی پست


مجو ور نه رواق چار طاقش
کسی کز حبس شش سوی جهان جَست


برو ناید مگر در قاب قوسین
چو تیر دل جَهَد از قبضه شست


اگر ور مشرق و مغرب نگنجد
چو ذات مغربی از مغربی رَست​
 
بالا پایین