جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار شمس مغربی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام شمس مغربی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,042 بازدید, 39 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع شمس مغربی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ملا محمد شیرین مغربی تبریزی معروف به شیرین یا ملامحمد شیرین و مشهور به شمس مغربی (۷۴۹–۸۰۹ هجری) صوفی و شاعر ایرانی نیمه دوم قرن هشتم هجری است. سال و محل وفات وی را یکی از سالهای ۸۰۹ تا ۸۱۰ قمری در سرخاب تبریز نوشته‌اند. وی در حظیره بابافرید به خاک سپرده شده است.

علت ناموری و تخلص وی به مغربی را عده‌ای سفر او به مغرب و خرقه پوشیدن از دست یکی از منسوبین ابن عربی می‌دانند.

مغربی در طریقت پیرو اسماعیل سیسی از یاران نورالدین عبدالرحمان اسفراینی و مصاحب کمال الدین خجندی بود.

علاوه بر اشعار فارسی، اشعاری به زبان عربی و فهلوی آذری از وی به دست رسیده‌است.

دیوان مغربی حاوی سه هزار بیت در قالب غزل، ترجیع بند و رباعی است که مضمون بیشتر آنها موضوعات عرفانی به ویژه وحدت وجود، اهمیت سلوک، تقرب و حسب حال عرفانی سالک است. علاوه بر دیوان فارسی، اشعاری به زبان عربی و فهلوی آذری این آثار از او بر شمرده شده است: اسرار الفاتحه، رسالهٔ جام جهان‌نمادر شرح آراء ابن عربی، منتخبی از شرح قصیده تائیه ابن فارض، درالفرید فی معرفة التوحید به زبان فارسی در توحید و افعال و صفات حق، نزهة الساسانیه، نصیحت نامه، ارائة الدقایق فی شرح مرآت الحقائق.
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
خورشید رخت چو گشت پیدا
ذرّات دو کَون شد هویدا


مهر رخ تو چو سایه انداخت
زان سایه پدید گشت اشیاء


هر ذرّه ز نور مهر رویت
خورشید صفت شد آشکارا


هم ذرّه به مهر گشت موجود
هم مهر به ذرّه گشت پیدا


دریای وجود موج زن شد
موجی بفکند سوی صحرا


آن موج فرو شد و بر آمد
در کسوت و صورتی دلارا


بر رسته بنفشۀ معانی
چون خطّ خوش نگار رعنا


بشکفته شقایق حقایق
بنموده هزار سرو بالا


این جمله چو بود عین آن موج
و آن موج چه بود عین دریا


هر جزو که هست عین کلّست
پس کلّ باشد سراسر اجزا


اجزا چه بود مظاهر کلّ
اشیاء چه بود ظلال اسماء


اسماء چه بود ظهور خورشید
خورشید جمال ذات والا


صحرا چه بود زمین امکان
کانست کتاب حقتعالی


ای مغربی این حدیث بگذار
سرّ دو جهان مکن هویدا​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ز روی ذات بر افکن نقاب اسما را
نهان به اسم مکن چهرۀ مسمّا را


نقاب بر فکن از روی و عزم صحرا کن
ز کنج خلوت وحدت دمی تماشا را


اگر چه پرتو انوار ذات محو کند
چو این نقاب بر افتد جمیع اشیا را


اگر چه ما و منی نیز جز توئی
تو نیست زماو من بِسِتان یک زمان من و ما را


اگر چه سایۀ عنقا مغربست جهان
و لیک سایه حجاب آمده است عنقا را​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
نقوش کثرت امواج ظاهر دریا
حجاب وحدت باطن بس است دریا را


فروغ چهرۀ عذرای خود نهان دارد
ز چشم وامق بیدل عذار عذرا را


نمی سزد که نهان گردی از اولو الابصار
که نور دیده تویی چشمهای بینا را


ز مغربی چو تویی ناظر رخ زیبات
نهان از و مکن ای دوست روی زیبا را​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
یاور ساقی آنجا صفا را
دمی از ما رهائی بخشی ما را


خدا را گر توانی کرد کاری
بکن کاری بکن کاری خدارا


چو چشم خویشتن سرمست
گردان دل و عقل و روان و دیدها را


جهان پر قلب و پر قلاب کرده
بیا بر قلب ها زن کیمیا را


توانی ساختن از ما شمائی
اگر میلی بود ما و شما را


گدا سلطان شود گر زانکه روزی
نشاند بر سریر خود گدارا


نگار اول پر از نقش و نگار است
ببر نقش و نگار از دل نگارا


بیا از نقش گیتی پاک گردان
میان آینه گیتی نما را


چو از نقش جهانش پاک کردی
بنقش روی خود رویش بیارا


برابر آسمان دل چو خورشید
ز کوکب پاک کن لوح سمارا


بیا بر مغربی انداز تابی
بنام مهر گردان این سهارا​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏
‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏


‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏
‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا


هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا
بر دیده خود جلوه بصد کسوت زیبا


از دیده عشاق برون کرد نگاهی
تا حسن خود از روی بتان کرد تماشا


رویت ز پی جلوه گری آینه ساخت
آن آینه را نام نهاد آدم و حوّا​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
حسن رخ خود را بمه روی در او دید
زان روی شد او آینه جمله اسما


چون ناظر و منظور توئی غیر تو ک.س نیست
پس از چه سبب گشت پدید این همه غوغا


ایمغربی افاق پر از ولوله گردد
سلطان جمال چون بزند خیمه به صحرا​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏
‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏


‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏
‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا


هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا
بر دیده خود جلوه بصد کسوت زیبا


از دیده عشاق برون کرد نگاهی
تا حسن خود از روی بتان کرد تماشا


رویت ز پی جلوه گری آینه ساخت
آن آینه را نام نهاد آدم و حوّا​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
حسن رخ خود را بمه روی در او دید
زان روی شد او آینه جمله اسما


چون ناظر و منظور توئی غیر تو ک.س نیست
پس از چه سبب گشت پدید این همه غوغا


ایمغربی افاق پر از ولوله گردد
سلطان جمال چون بزند خیمه به صحرا​
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ورای مطلب هر طالب است مطلب ما
برون زمشرب هر شارب است مشرب ما


به کام دل به کسی هیچ جرعه ای نرسید
از آن شراب که پیوسته می کشد لب ما


سپهر کوکب ماست از سپهر ها برون
که هست ذات مقدس سپهر کوکب ما


بتاختند اسب دل ولی نرسید
سوار هیچ روانی به گرد مرکب ما


هنوز روز و شب کائنات هیچ نبود
که روز ما رخ او بود و زلف او شب ما​
 
بالا پایین