جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار شهریارِ جان ‌

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام شهریارِ جان ‌ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,059 بازدید, 160 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع شهریارِ جان ‌
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب

عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
به هوش باش که با عقل و حکمت محدود
کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت

جمال معرفت از خواب جهل بیداریست
بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
دامن مکش به ناز
که هجران کشیده ایم

نازم بکش که
ناز رقیبان کشیده ایم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
بـه ڪه گویـم ڪه دِل از
آتش هِجـر تـو بسوخت


شُــده ای قاتِــل دِل
حِیـف ندانـی ڪـه ندانـی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی بغیر محبت روا نبود
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

به مرگ زنده شدن هم حکایتی است عجیب
اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم

در آشیانه طوبا نماندم از سرناز
نه خاکیم که به زندان خاک دان مانم

ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم

چه سال ها که خزیدم به کنج تنهایی
که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم

دریچه های شبستان به مهر و مه بستم
بدان امید که از چشم بد نهان مانم

به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفیق زیانکار در امان مانم

به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
کزین ترانه به مرغان صبح خوان مانم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی بغیر محبت روا نبود

گر نای دل نبود و دم آه سرد ما
بازار شوق و گرمی شور و نوا نبود
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
سال ها شد رفته دمسازم ز دست، اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می‎کند

با همه نسیان تو گویی کز پیِ آزارِ من
خاطرم با خاطراتِ خود تبانی می‎کند

شهریارا ! گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در قضا نامهربانی می‎کند
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ای طلعت توخنده به خورشید و ماه کن
زلف تو روز روشن مردم سیاه کن

خال تو آتشی است دل آفتاب سوز
خط تو سایه ای است سیه روی ماه کن

یعقوبها ز هجر تو بیت الحزن نشین
ای صد هزار یوسف مصری به چاه کن

نخل قد بلند تو بنیاد سرو کن
ریحان باغ سبز خطت گل گیاه کن

از شانه آشیان دل ما بهم مریز
ای شانه تو خرمن سنبل تباه کن

پیرخرد که مسئله آموز حکمت است
در نکته دهان تو شد اشتباه کن

بهجت گدای حسن تو شد شهریار عشق
ای خاک درگه تو گدا پادشاه کن
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,246
مدال‌ها
9
ای کعبه دری باز به روی دل ما کن
وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن

از سی*ن*ه ما سوختگان آینه ای ساز
وانگاه یکی جلوه در آئینه ما کن

با زیبق این اشک و به خاکستر این غم
این شیشه دل آینه غیب نما کن

آنجاکه به عشاق دهی درد محبت
دردی هم از این عاشق دلخسته دوا کن

لنگان به قفای جرس افتاده عشقیم
ای قافله سالار نگاهی به قفاکن

چون زخمه به ساز دل این پیر خمیده
چنگی زن و آفاق پر از شور و نوا کن

او در حرم هفت سرا پرده عفت
خواهی تو بدو بنگری ای دیده حیا کن

در گلشن دل آب و هوائی است بهشتی
گل باش و در این آب و هوا نشو و نما کن

از بهر خلائق چه کنی طاعت معبود
باری چو عبادت کنی از بهر خدا کن
 
بالا پایین