جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده شَهِ آسمان قلبم اَرنَواز

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Arnavaz با نام شَهِ آسمان قلبم اَرنَواز ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,167 بازدید, 23 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع شَهِ آسمان قلبم اَرنَواز
نویسنده موضوع Arnavaz
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط - گیتی -
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
IMG_20211013_085911_882.jpg
اسم دلنوشته:شَهِ آسمانِ قلبم
نام نویسنده: اَرنَواز
ژانر:عاشقانه، تراژدی
ناظر: @فاطمه محمدزاده
کپیست: @نازی.م
تگ: برگزیده
مقدمه:
ای شَهِ آسمانِ تیره‌گون که رازی نیک منظر را می‌مانی و در میانه‌ی تاریکیِ وحشت‌بار، بر سایه‌های زمینی پرتوافشانی می‌کنی.
ای مَهِ فریفته، برحذر باش که ستارگان اغواگر، نظربازانه، نگاه‌ات را زِ من دریغ نکنند، مبادا تکه ابری حسدپیشه تو را زِ دیده من نهان کند و یا از شبِ تاریک دلم بی‌خبر کوچ کنی!
مَه بی‌تکرار من؛ این دیده و این دل، این آسمانِ سیاه‌منظر و ستارگان منور، حتی کل کائنات به مانند تو هرگز ندیده‌اند و نخواهند دید.
بی سبب نیست این چنین دلداده داری،
که قرصِ ماهِ تو دل‌ها فریبد،
تو اما ماهِ من تنها برایم،
نگه‌دار آن نگاه و آن هوایت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

fatemeh bano

سطح
5
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Nov
543
1,326
مدال‌ها
6
Picture1 (2) (1) (1).png



عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب رمان بوک برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتماپیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید.
[ قوانین دلنوشته ]

پس از 20 پست از طریق تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.
[ درخواست نقد دلنوشته ]

بعد از ایجاد کردن تاپیک نقد شورا برای دلنوشته‌تان می‌توانید درخواست تگ بدهید.
[ درخواست تگ دلنوشته ]

پس از گذشت بیست پست از دلنوشته می‌توانید برای آن درخواست جلد بدهید.
[ درخواست جلد ]

و انشالله، بعد از پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[ اعلام پایان دلنوشته ]

دلنویسان عزیز هرگونه سوالی دارید می‌توانید در اینجا مطرح کنید.
[ سوال و مشکلات دلنویسان ]

«تیم مدیریت تالار ادبیات»
 
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
نظیرِ هر آدمک، درون من نیز قلبی سرشته شده اما اندکی متباین، آری؛ قلب من همچون کلبه‌ای است در میانه‌ی جنگلی قدیمی و متروکه، بدون هیچ‌گونه رفت و آمدی و بدون اندکی احساس، سرد و زمستانی اما، پیش از دیدن تو... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
تو نخستین راه یافته به این کلبه متروکه بودی، نرم‌نرمک راه قلبم را یافتی و خود را در آن جای دادی، در آن زمان، آسمانِ قلبم تاریک بود تو ماه شدی، روحم مجروح بود تو مرهم شدی، جسمم بی‌جان بود تو جان شدی، چشمان‌ام نابینا بود تو معجزه شدی، زبان‌ام لال بود تو سخن شدی، تو با آن دم مسیحایی جزء به جزءِ وجودم را جان دگر بخشیدی و مرا شیفته و دل‌باخته آن رخِ ماه گونه و قلب پاک‌باخته‌ات کردی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
ای مسیحا نفسم؛
خاطرت هست تو را دیدم و مُردم تو مرا جان دادی؟
خواهم هر روز بمیرم و بمیرم که تو جانم بخشی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
ای مهرورز؛ تو از میان بی‌نهایتِ ستارگانِ درخشان و سیارات کوچک و بزرگ و حتی خورشید، آن طلایی رنگِ بی‌ادعا، قلب تاریک و یخ زده مرا برگزیدی و شدم برگزیده‌ات، تو کلبه محقرم را به قصری مجلل و باشکوه بدل کردی و خود شدی شَه آسمانِ قلبم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
هرگز‌، هرگز، هرگز از یاد نخواهم برد که چگونه مرا همراه و همدل شدی، دستان سرما زده‌ام را فشردی و با من هم‌گام، تو دشواری را آسان، تردید را یقین، پیدا را پنهان و اشک را به لبخند بدل کردی. از نورِ ماه‌گونه‌ات به من بخشیده و مرا همچون گیسوان‌ام به خود بافتی تا در هم تنیده شویم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
تو این دخترکِ ساده‌ دل را قدرت و توان بخشیدی، تو مرا زندگی کردن آموختی، ای فرشته نگهبانِ من؛ تو باید باشی تا من ادامه یابم، تو باید باشی تا گیسوان‌ام بیشتر و بیشتر در تو گره بخورد و ریشه به عمق جانت بزند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
تو بودنت الزامی‌ است، ای جانِ دلِ پرهیاهویم، باش تا نم‌نمِ باران را با دو دست گِره خورده لمس کنیم، باش تا پاییز دل‌گیر نباشد، باش تا با هم آدمکِ برفی درست کنیم، تا بخندی تا بخندانی‌ام، تا بمانی تا نگه‌ام داری، باش تا دوستم داشته باشی تا دوستت داشته باشم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Arnavaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
28
121
مدال‌ها
1
***
تو درست زمانی آمدی که مرا سکوتی در حال خفه کردن بود. آن‌گاه که کلمات و واژه‌ها برای خروج از دهان‌ام نزاع می‌کردند، افکاری پوچ ذهن‌ام را برآشفته بود و قلبم سنگین‌ترین عضو این تَن گشته بود. کوشش کردم، تقلا کردم، مجادله کردم تا با شلیک کلمات خود را تسلی بخشم اما به ناخواه، دم فرو بستم، خموش شدم، سکون شدم، من خودِ سکوت شدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین