- Apr
- 172
- 546
- مدالها
- 2
شراره فکر میکند این تنبیه کوچک لازم است تا این مرد پا فرا تر از گلیم خود نگزارد و به قول معروف داشت زهر چشم میگرفت. فکر میکرد این زندگی دارد روی خوش را نشان میدهد قافل از اینکه تازه قرار است سرنوشت بد بنویسد برای همه آنها.
-شراره تو رو به هر چی میپرستی عذابم نده. به جون خودت که عزیز ترین آدم روی زمینی قسم میخورم که اون دختره خودش چسبید به من. من تو آسانسور بودم یهو لیندا اومد چسبید به من. درباره موضوع ازدواج که توضیح دادم. به چی قسم بخورم که باور کنی فقط خیر و صلاح خودتو میخوام؟
شراره اما همان شکل طاق باز که روی تخت خوابیده بود، چشم باز کرد و نفس عمیقی کشید سپس غلت زد و دمر روی تخت، دستانش را زیر چانهاش گذاشت و با نگاهی شماتتگر به آرشین خسته و بی حال از بحث و جدال چشم دوخت.
-چرا؟ چرا نمیتونی بیخیال انتقام مسخرهات از بابات بشی آرشین؟
آرشین نگاه تیزی به او انداخت و با لحن سردی گفت:
-تو باشی میتونی بیخیال بشی؟
شراره محکم اما با صدایی آرام پچ زد:
-شدم!
نگاهش حتی یک میلی متر از روی چشم های آرشین جدا نشد.
-بیخیال انتقام شدم ولی نبخشیدم. اگه شما بخواین پیش برین منم میام جلو. پویان هم قول داده کمک کنه پرونده حل شه.
-شراره تو رو به هر چی میپرستی عذابم نده. به جون خودت که عزیز ترین آدم روی زمینی قسم میخورم که اون دختره خودش چسبید به من. من تو آسانسور بودم یهو لیندا اومد چسبید به من. درباره موضوع ازدواج که توضیح دادم. به چی قسم بخورم که باور کنی فقط خیر و صلاح خودتو میخوام؟
شراره اما همان شکل طاق باز که روی تخت خوابیده بود، چشم باز کرد و نفس عمیقی کشید سپس غلت زد و دمر روی تخت، دستانش را زیر چانهاش گذاشت و با نگاهی شماتتگر به آرشین خسته و بی حال از بحث و جدال چشم دوخت.
-چرا؟ چرا نمیتونی بیخیال انتقام مسخرهات از بابات بشی آرشین؟
آرشین نگاه تیزی به او انداخت و با لحن سردی گفت:
-تو باشی میتونی بیخیال بشی؟
شراره محکم اما با صدایی آرام پچ زد:
-شدم!
نگاهش حتی یک میلی متر از روی چشم های آرشین جدا نشد.
-بیخیال انتقام شدم ولی نبخشیدم. اگه شما بخواین پیش برین منم میام جلو. پویان هم قول داده کمک کنه پرونده حل شه.
آخرین ویرایش: