فایل شده [شیفته دلان دروغین] اثر«فاطمه کاربر رمان بوک»

[-پریزاد-]

چنان لرزاند دل و روح و روانم
دلِ بیچاره چنان فریاد کرد
مکن کار، دل ناتوان است
نگاهت بود یک فریبِ گناه بیش
ز فریاد دل اندکی توجه مَکرد‌

 

[-پریزاد-]

نگاهت هر چه بود
شمعی خاموش بیش نبود
نگاهت دلِ خاموشِ مرا
کرد بازی در رگِ خفته شب

 

[-پریزاد-]

آبی نگاهت بود یک گناه کبیر
ریخت بهم بند‌بندِ دلم را... .
آبی نگاهت دریا بود و روان
نگاهم خورشیدی بود تابنده

 

[-پریزاد-]

*دل عاشق
نگاهت کرد عاشق دلم را
دل بیچاره، چاره ندید و
شد مجنون
نگاهت باخت رنگِ
عشق بر دلم را
به هر رنگ دلم را کرد رنگ‌رنگ

 

[-پریزاد-]

دلِ رنگ‌رنگم شد بی‌تاب
نگاهت شد ناپیدا
دلم ناله کنان گشت به یادت
نبودی و رنگ باخت قلبم

 

[-پریزاد-]

ندیدی و نبودی که ببینی
در نگاهم چه بسی غم می‌بارید
نگاهت را گرفتی و ندیدی
قلبِ بیچاره‌ی عاشق را ندیدی

 

[-پریزاد-]

قلب بیچاره‌ی عاشق در پی
نگاهت شب را روز می‌‌کرد
قلب بیچاره‌ی جامانده هر چه از عشق
آموخته بود به فراموشی سپرد
چه کسی کرد چنین با او؟
چه کسی دگر می‌دهد بهای قلب او؟

 

[-پریزاد-]

می‌آیی که دهی رنگ دوباره
به این قلب جامانده؟
میایی و شوی دریای این دل؟
می‌آیی و شوی همراه چشمانت
مداوای این دل؟

 

[-پریزاد-]

چه باشی و نباشی که قلب می‌‌تپد
زخم خورده پاک نمی‌شود
قلب عاشق بیش از هر روز مجنون می‌شود

 

[-پریزاد-]

این قلبِ عاشق
با یاد تو هر لحظه‌
دلتنگ‌تر می شود
هر لحظه بی‌قرار‌تر می‌شود
چشمانت را نبند بر دل عاشقم
قلبم ناتوان‌ست در برابر آبی چشمانت