جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته {ضریر} اثر •baran.kh کاربر رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط BARAN_KH_Z با نام {ضریر} اثر •baran.kh کاربر رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,254 بازدید, 20 پاسخ و 26 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {ضریر} اثر •baran.kh کاربر رمان بوک•
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
می‌خوانم در پیشگاه محضرت، می‌خوانم آن دعای مجرب پیامبر را.
«يا سُبُّوحُ يا قُدُّوسُ يا نُورَ الاَْنْوارِ يا نُورَ السَّماواتِ وَالاَْرْضِ يااَوَّلَ الاَْوَّلينَ وَيا اخِرَ الاْخِرينَ وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَسْاَلُکَ»

ای قدوس، ای نور الانواری، ای نور آسمان‌ها و زمین، ای اوّلِ اولی‌ها، ای آخرینِ آخرین‌ها، ای مهربان‌ترین مهربانان، از تو می‌خواهم... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
«اَنْ تَغْفِرَ لِـيَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ وَالذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ وَالذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ وَالذُّنُوبَ الَّتى تُوجِبُ الْبَلاءَ»
گناهانی که نعمتت را تغییر می‌دهد، گناهانی که انتقام را در وجود آدمی به وجد می‌آورد، گناهانی که صداقت را از ریشه جدا می‌کند و گناهانی که مصیبت و بی‌چارگی را به بار می‌آورد، ببخش.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
«وَ الذُّنُوبَ الَّتى تَقْطَعُ الرَّجاءَ وَالذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاءَ وَالذُّنُوبَ الَّتى تَكْشِفُ الْغِطاءَ وَالذُّنُوبَ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَناءَ»
و آن گناهانی که امید را قطع می‌کند و گناهانی که از دعا باز می‌دارند و گناهانی که پوشش را آشکار می‌کنند و گناهانی که فنا را تسریع می‌کنند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
«وَالذُّنُوبَ الَّتى تُظْلِمُ الْهَواءَ وَاَسْاَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظيمِ وَوَجْهِکَ الْكَريمِ اَنْ تَرُدَّ عَليَّ بَصَرى»
و گناهانی که هوا را تیره و تار می‌کند و به نام اعظم و چهره شریفت از تو می‌خواهم که بینایی مرا به من برگردانی.
***
گویی که این دعا مجرب، بر لبانم زمزمه می‌شود و خواستار دیدگانم هستم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
ای کاش برای لحظه‌ای روی مادرم را در نظر، می‌گذراندم.
ای کاش برای لحظه‌ای آن نوشته‌های گهرباری که نویسنده‌ها بر کتاب‌ها نوشته‌اند را در نظر، می‌گذراندم. اصلاً مگر خط ادبیات فارسی چگونه‌ست؟!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
***
با چشم بسته، در جست‌وجوی سیمای مادرم برمی‌آیم؛ نه در قاب دیدار، که در عطر یاس دستانش.
اوراق کهنه‌ی کتاب‌ها را می‌گشایم، نه برای خواندن سطرها، که برای لمس کردن باغ‌های پنهانی که در میان واژه‌ها روییده‌اند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
آیه‌ای در جانم طنین انداخت:
«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ.»
و آن شب، شبی دیگرگونه بود؛ شب درازتر از تابستان، گسترده‌تر از سکوت آسمان.
گویی در میان مرز مرگ و تولد ایستاده بودم؛ روح و جسمم در رفت‌وآمدی شگرف میان جهانی که رها می‌کردم و جهانی که هنوز نیامده بود.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
احساسی غریب مرا در آغوش گرفت؛ چنان بود که تقدیر، آرام دست بر شانه‌ام نهاده و در سکوتی ژرف زمزمه می‌کرد:
«رها شو...
خویشِ فرسوده‌ات را به خاک بسپار، تا در سپیده‌ای ناشناخته، به سیمایی نو زاده شوی.»
و این صدا، همچون موجی بی‌پایان، بارها و بارها در گوش جانم می‌پیچید.
آن شب چه شبی بود؟
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
آن شب، شِبهِ تقدیر بود؛ شبی که آسمان پرده‌ای از راز بر زمین گسترده بود و خدا، نزدیک‌تر از هر نفَسی، در گوش جانم زمزمه می‌کرد.
من، در آغوش آن سکوت، چشم به سپیده دوخته بودم؛ منتظر صبحی تازه، صبحی که رنگ‌ها دوباره زاده شوند و جهان، از نو طعم حیات را به روحم بچشاند.



شب تقدیر: شب قدر
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,811
14,139
مدال‌ها
5
و آنگاه، سپیده آرام آرام از دل تاریکی سر برآورد. گویی خدا، با قلم نور، مرز شب و روز را بر پرده‌ی آسمان ترسیم می‌کرد.
پرنده‌ها یکی‌یکی آواز گشودند، رودها دوباره به رقص افتادند، و باد، بوی زندگی را در رگ‌های زمین دمید.
 
بالا پایین