مجموعه اشعار طالب آملی

[mobina01]

چون کنم درد تو پنهان؟
که ز بسیاری ضعف

گره ِگریه
ز بیرون گلويم پیداست

 

[mobina01]

کم مبادآمد و رفت از سر کوی تو ولی

رفتنی هوش من و آمدنی بوی تو

 

[mobina01]

عمری گذشت کز نظرم رفتی و هنوز
آواز پای عمر ز گوشم نمی رود

هرچند راه صومعه سر میکنم به ذوق
پا جز به کوی باده فروشم نمی رود

 

[mobina01]

بس‌که از مغزِ محبت استخوان پر کرده‌ایم

بوی مِهر آید چو بر آتش گذاری عودِ ما

 

[mobina01]

از تو شوري به دل بحر و بر انداخته اند
آتش عشق تو در خشك و تر انداخته اند

هركجا تيغ نگاه تو علم گشته به ناز

بيدلان
گاه سپر
گاه سر انداخته اند ...

 

[mobina01]

هر شب
از وسواس زلف او، سر سودا پرست

شام بر زانو نهادم، صبحدم برداشتم

 

[mobina01]

یک نفس در هیچْ دلْ پنهان نمیمانم چو راز...
حرفِ عشقم، بی حجاب از هر لبی سر میزنم

 

[mobina01]

مرگ را همسنگ با هجران مدان ای دل که من

بارها سنجیدهام مردن یکی، هجران صد است

 

[mobina01]

از تو شوري به دل بحر و بر انداخته اند
آتش عشق تو در خشك و تر انداخته اند

هركجا تيغ نگاه تو علم گشته به ناز

بيدلان
گاه سپر
گاه سر انداخته اند ...

 

[mobina01]

بسکه از مغزِ محبت استخوان پر کردهایم
بوی مِهر آید چو بر آتش گذاری عودِ ما