مطالب طنز طنز پردازان :)

[Hilda;]

اهم اومدم همونجوری که دور اتیش تو هوای سرد بارونی با لیوان چایی کنار هم نشستیم یکمم بخندیم


نیاز به قدرت تخیل بالا

 

[Hilda;]

‏یه بار بیاید پنج نفری بریم پیش یکی از این روانپزشکا بگیم ما فکر می‌کنیم پنج نفرمون یه نفر هستیم. بعد در همین حین یه نفر سر بغلی‌شو بخارونه

 

[Hilda;]

‏فکر میکردم اینا که التماس استاد رو ته برگه میکنن اسکلن. وقتی نمره ها اومد فهمیدم اسکل واقعی منم.

 

[Hilda;]

سوار تاکسی شدم. رو داشبوردش پرازعکسای داریوش، آهنگ داریوشم گذاشته بود. راننده گفت کجا برم؟ گفتم: مرا به خانه ام ببر.

 

[Hilda;]

‏یه جوری همه دیوار مهربانی ها یکدفعه جمع شد که انگار ما فقط همون یه سال رو پول نداشتیم لباس بخریم.

 

[Hilda;]

‏چجوری وقتی یکی عاشقتون میشه بهتون محبت میکنه، عاشقش نمیشین؟ یه بار چند سال پیش یه پسرِ اسانسورو برام نگه داشت، من هنوز بهش فک میکنم.


اینه که بده

 

[Hilda;]

یکی از وعده های انتخاباتی سال دیگه اینه: قول میدم مهدی جهانی رو رفع علیشمس کنیم.

 

[Hilda;]

روانشناس اومده شبکه ۵ میگه اگه روزی یه درجه تغییر کنی سرسال میشه ۳۶۰ درجه…


اینکه میشه همون جای اول که!

تابلوئه چون ریاضیش خوب نبوده رفته انسانی.

 

[Hilda;]

‏یک توده هوای سرد همیشه این موقع از سال میاد که تنها هدفش سرویس کردن کساییه که تو صف جشنواره فجر وایمیستن.

 

[Hilda;]

میخواستم با یه دختر تو دانشگاهمون دوست بشم هرچی پروژه داشت براش انجام میدادم.


یه روز بهش گفتم بریم کافه؟ گفت شرمنده امشب خونه پدرشوهرم دعوتم.