مطالب طنز طنـزخند۲

[MaryamRFar83]

 

[MaryamRFar83]

 

[MaryamRFar83]

 

[MaryamRFar83]

 

[MaryamRFar83]

‏شارژر تو گوشیمه، گوشیم دستمه و هندزفری به گوشم ...

مادرم میگه:
این سِرُمِت رو یه لحظه قطع کن بیا ناهار بخوریم دوباره برگرد به کما!!!


بزرگوار مهارت خاصی داره تو تشبیه کردن😂😂😂😂🤣💔



‌‌

 

[MaryamRFar83]

یادمه بچه بودم بابام میگفت پسر همسایشون شبا یواشکی زیر پتو شمع روشن میکرده درس میخونه و الان دکتره تو آمریکا.

منم یه شب خواستم یواشکی درس بخونم، زیر پتو شمع روشن کردم... پتو آتیش گرفت، فرشم سوخت😐😂😂😂



‌‌

 

[MaryamRFar83]

خانومی دو بچه داشت به نام های :ادب، و به توچه
ادب میره سربازی و به تو چه به مدرسه میره.
وقتی به تو چه وارد مدرسه میشه از اون میپرسند: اسمت چیه؟
پسر : به تو چه
پسر را میبرند پیش مدیر.
مدیر: اسمت چیه؟
پسر : به تو چه
درست همون روز بعد از مدرسه پسر را پیش مادر رسوندن و از مامانش پرسیدن.
مدیر : خانوم، اسم بچتون چیه؟
مادر : به تو چه
مدیر : خانوم، ادبتون کجا رفته؟
مادر : سربازی😂😂😂😂



‌‌

 

[MaryamRFar83]

نامزدم زنگ زد.

گفت: عجیجم، خوفی؟ فلدا تفلدمه. بلام چی میخَلی؟

منم گفتم:

بسته آموزشی بالا بالا، تا مثل آدم حرف بزنی😂🤣😂😂



‌‌

 

[MaryamRFar83]

جفففففر هرشب ازجلو در بانک رد میشد بوق میزد،

نگهبان بانک خیلی عصبانی میشه جلوشومیگیره میگه چته هر شب رد میشی هی دستتو میذاری رو بووووق آزار داری📢

جفففففر میگه:
نه پولام تو بانکتونه میترسم خوابت ببره😳😂


‌‌
‌

 

[MaryamRFar83]

‏خیلی جاها خانواده مانع پیشرفتمون شده


مثلا من خودم یه بار داشتم مهاجرت میکردم آلمان، سوار هواپیما که شدم بابام بیدارم کرد گفت پاشو برو نون بگیر 😂😂



‌‌