جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

اشعار درحال تایپ {طیف جاویدان} اثر ▪︎ممد صنوبر کاربر انجمن رمان بوک▪︎

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار و دکلمه کاربران توسط ممد صنوبر با نام {طیف جاویدان} اثر ▪︎ممد صنوبر کاربر انجمن رمان بوک▪︎ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 736 بازدید, 25 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار و دکلمه کاربران
نام موضوع {طیف جاویدان} اثر ▪︎ممد صنوبر کاربر انجمن رمان بوک▪︎
نویسنده موضوع ممد صنوبر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ؛DeadRose
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
دلی سزا :

دلی سزا بکردی مسـ*ـت و نشاط ما را

عجب خیال یاری خوشه ی دل بکاری

امید و جان عشقی به راز و حال یارا

جهان و یاد بغضی به نام دل بمانی

صفیر جلوه ی من مهار و شور جانا

حبیب و دولت شوق نفس و یقین بدانی

در این حیات سوری ذنوب و درد و دورا

مسیر نور و عمری نعیم تو همانی

به دست تو بگریم ملال و رنج و حالا

چون که تو را بدانم هوی مرا رهایی
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
هر که نگار :

هر که نگار می کند خنده به رویت نشین

هم نفس بار دگر سر سبد فلاک تو

جام جهان عاشقان می به سرای تو ببین

آتش گیتی دگر چون که شود هلاک تو

بام و خدای دلبران نام جمال من بچین

پای و ره فرشتگان چون که کند ملاک تو

حاجت نوری مهان وای که محفلان بهین

ساز و گنه چون بشود بامیه ی کلاک تو

دست بدهی یار سیه هان که شیطان لعین

ره بروی هوی جهان چون برود کلاف تو
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
رفتنی ها :

رفتنی ها رفته اند بردنی ها برده اند

گر جوانی دل سپاری مشکل غوغای تو است

ای بنی آدم بدان چون رفیقان رفته اند

در حیات و در جهان عامل زیبای تو است

چون بشین و چون ببین غافلان را گریه اند

بر زمین و پست دین شاملان دنیای تو است

دل سیه را تو به دوست چون گنه را کرده اند

وای یار بی وفا حق را رویای تو است

چون به زین شیطان رقص باز پایی بسته اند

در خراب و در مهاب حالت چشمای تو است
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
گویی :

گویی به نام دردی ساحل من به آتش

شاه جوان بگوید گوی صدا بخواند

حال جهان ما را باز به ساز و جانش

دل به کنار آید و چنگ خدا بنازد

نور به عهد و یقین شاد به راه و نامش

سمت رود عاشقان شور به ما سراید

مسـ*ـت به می چون شود ساقی جان به پایش

چشم فراق ایزد سوز و مرا براند

دل ببرد خوی عشق مات شده به وایش

دوست حبیبی خوش است یار به دل بشاید
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
بوی نهان :

بوی نهان می آید هجرت ساقی سلام

حال حیاتی بجوی ک.س به نوایی شود

وای دلان می سوزد باز به بحث و کلام

هیچ نگاهی بمان بغض و رهایی شود

شاد و وفایی بگو شور به جای و سهام

دست کند حال دوست یار و صفایی شود

بیش دگر می سازد بوی همان و مهام

گر عملی می داند سوی و بهاری شود

ره بشود پای من ناز و جهانی غلام

صحت دنیای حبس جار و خدایی شود
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
حال :

حال چه شده بی رقم گفت که من بی وفام

این هوس عشق تو مات ندارد به من

در نگران خوشی شاد شده در کدام

بیش به پندار تو باز نخواهد به من

رنگ شده در فلک هیچ ز سوی پیام

پیش ز مسـ*ـت بیان حال نداند به من

خم به هستی جان باز که حین در صفام

چون ز عمری خطیر دل که سراید به من

وای گناهی به من دست به شیطان کام

دیر شده عهده من زان نشاید به من
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
در حیث :

در حیث روزی از نو گفتم حدیث عشقی

گفتن شنو که از من دردا شود پاکا

حال مبارک من نوری شود به سویی

دستی رسد ز گیتی شوقا شود نورا

پندار عاشقانت باد صبا به شوقی

خنده زند ز دلبر حالا شود یارا

رقصی کند ز افلاک بلبل کند به حوری

نغمه شود ز آواز گویا شود مارا

پندی دهد ز آخر صبری کند شوری

ایزد شود که خاتم بغضا شود سورا
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
شبی را :

شبی را صاف دل کردم که پیش ساقی دردم

که باشد عاشقی دیگر ز عمر سهل من باشد

رفیقی چون شود یک بار ز دست پاره سردم

نفس بالی بزد زینهار حبیب زخم من نالد

ز کوته چون کند حالا نفیس حالت چشمم

بگوید آتشی هر بار نبرد ساز من پاشد

هنر دارم که بیتابد کند دیوانه ای عشقم

بدنبال هوای خویش شود مستانه ای سازد

ز نام و جلوه ات تابید کمال و مهتران بردم

جمالت بر فلک افتاد نگاه بلبلی رقصم
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
خواب عطش :

خواب عطش دل نبود مرد به هر مرادی

صاحب دل ما نبود عاشق هر نوایم

دولت عشقت چه بود باز همان خدایی

جان و وفایت چه بود ناز هر صفایم

رنگ به رخسار تو حال عجب نقابی

وای درین شور تو یار هر جمالم

باز غریبم که تو دست به هر وفایی

چشم به نورت زدم گوش به هر صدایم

بانگ زدی از فلک دل به آن صدایی

حال زدی از ملک جان هر کلامم
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
[همیار عمومی]
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
Sep
5,800
27,028
مدال‌ها
2
تا هست :

تا هست آن صورت دل من به کجا می نگرم

مفتخرم شور خدا جام می ای دست من است

ذات ملک بی خود و هیچ سوی دوا می نگرم

رنگ وفا خاطر من مستی دل مسـ*ـت من است

برگ خزان موی نهال غم به شفا می نگرم

سی*ن*ه من رنج تو بود راه سیه پست من است

هستی دل دور فلک من به جفا می نگرم

چشم مرا خفته نبین دولت عشق هست من است

بوی هوس در بر تو آن چه صفا می نگرم

شوق جهان دیدن تو یاور دل جست من است
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین