جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [عشق دوست داشتنی من] اثر «مو فرفری کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط مو فرفری با نام [عشق دوست داشتنی من] اثر «مو فرفری کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 957 بازدید, 32 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [عشق دوست داشتنی من] اثر «مو فرفری کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع مو فرفری
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

مو فرفری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Feb
189
291
مدال‌ها
2
《 پارت 29 》
بهش گفتم دیگه جلوتر از این نرین و بعد پیاده شدم و کرایه رو حساب کردم
آروم با چشمام تعقیبش کردم که دیدم نشست پشت میزی که خالی بود و هر چند ثانیه یک بار نگاهی به ساعتش مینداخت خواستم برم تو سوپرایزش کنم که با صحنه ای روبرو شدم و دلم میخواست میمردم و اون صحنه رو نمیدیدم
یه دختر جوون داخل کافه شد و رفت جای میز رادین
رادین از جاش پاشد و دست دختری که دراز شده بود سمتش رو گرفت و لبخند زد بعد نشستن سر جاشون و مشغول صحبت کردن شدن
باورم نمیشد اون رادینه
دیگه کامل روبروی شیشه وایستاده بودم دست و پاهام سُست شده بودن نمیدونم چیشد فقط گوشیمو دستم گرفتم و زنگ زدم به رادین
رادین _ جانم
صدام میلرزید نمیدونستم چیکار باید کنم
رادین _ الو؟
♡_ اون... اون دختره ..کیه کنارت..؟
از چهرش میشد فهمید که از تعجب داره شاخ در میاره
هی این ور اون ورشو نگاه کرد که یهو باهام چشم تو چشم شد
رادین _ تو اینجا چیکار میکنی صبر کن الان میام
گوشیشو قطع کرد و از جاش بلند شد و تند تند از کافه زد بیرون دختره هم با تعجب نگاش میکرد
رسید بهم و من همچنان خیره به دختره بودم
رادین _ سارا اینجا چیکار میکنی؟
هیچی نمیگفتم که شونمو گرفت تا برگردم ولی دستشو با شدت انداختم
رادین کلافه نگام کرد : چرا اومدی.... منو ببین
پشت بهش کردم تا اشکامو نبینه تصمیم گرفتم از اون جا دور شم تا جایی که دیگه هیچ اثری از هیچ کدومشون نباشه
رادین_ سارا اون طوری که تو فکر میکنی نیست اون فقط....
 
موضوع نویسنده

مو فرفری

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Feb
189
291
مدال‌ها
2
《 پارت 30 》
نذاشتم ادامه بده و راه افتادم اونم پشت سرم میومد و صدام میکرد نمیدونستم کجا دارم میرم فقط سرعتمو تند کردم که وقتی به خودم اومدم دیدم وسط خیابونمو یه ماشین با تند ترین سرعت ممکن داره میاد سمتم فقط چند ثانیه مونده بود که بمیرم ولی یهو کشیده شدم تو بغل یکی
سرمو آوردم بالا که با رادین مواجه شدم
اخمامو تو هم کشیدم از تو بغلش بیرون اومدم لباسامو با دست تکوندم کیفم و از رو زمین برداشتم انداختم رو شونم
رادین نگران گفت_ خوبی؟
نیم نگاهی انداختم بهشو گفتم : خواهش میکنم دنبالم نیا
رادین _ سار...
♡_ هیسس دیگه همه چی تموم شد
رادین_ سارا خواهش میکنم گوش کن اون فقط...
همون موقعه اشکی رو گونم چکید
♡_ گفتم هیس اگه دوسم داری که هه دنبالم نیا
و بعد بدون اینکه نگاش کنم آروم رفتم سر خیابون و یه ماشین کرایه کردم سریع سوارش شدم و در رو بستم
سرمو تکیه دادم به پنجره و اشک میریختم
{ زمان حال }
از تو بغل کاترین بیرون اومدم
♡_ اصلا ولش کن مثلا داشتم تو رو دلداری میدادم
خنده ای کرد
♡_ خب کجا بودم؟🙂
☆_ داشتی در مورد از دست دادن حرف میزدی
♡_ خب هر کسی یه جوری از دست میده دیگه مثلا یکی خیا*نت میکنه یکی میمیره
☆_ سارا منظورت از این حرفا چیه
♡_ اممم خب ببین درسته که تو مامانتو دوست داری ولی دلیل نمیشه اگه چیزیشون بشه به خودت آسیب بزنی
☆_ زبونت لال بعدم مامان من هیچیش نمیشه و خیلی خیلی زود بر میگرده خونه....اخ الهی دورش بگردم

دلم واسش کباب شد طفلک نمیدونه چیشده
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشدبخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
25,401
51,467
مدال‌ها
12
نویسنده ادامه پارت گذاری را به بعد موکول کرده است
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین