تکمیل شده [فارغ از عشق] اثر «غزل کاظمی نیا کاربر انجمن رمان بوک»

[سرین]

نام اشعار: فارغ از عشق
شاعر: غزل کاظمی‌نیا
ژانر: عاشقانه، ترژادی
قالب: سپید
ویراستار: @DOonYa
کپیست: @Hilda;
مقدمه:
یار آرام‌آرام قدم می‌گذارد؛
در قلب نا آرام من... .
باد هوهو کشان می‌آید،
در را می‌گشاید...
بوی یاس در فضا می‌پیچد.
با خداحافظی یار دلم می‌میرد
قلبم فارغ از عشق می‌شود
خبر مرا به یار برسانید... .
دیگر بی او قلبم نمی‌گیرد.
خداحافظ اندوه برانگیز‌ترین یار من!

 

[Ayumi]

با سلام.
شاعر عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن آثارتان خود؛ خواهشمندیم قبل از منتشر اشعار خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ شعر

پس از ارسال پانزده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
تاپیک درخواست جلد اشعار

پس از گذشت پانزده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:
تگ تاپیک جامع درخواست تگ شعر

در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید و یا سوالی دارید در تاپیک زیر اعلام کنید:
تایپک پرسش و پاسخ شعر
اگر اشعارتان به پایان رسید در این تاپیک اعلام کنید:
اعلام پایان اشعار

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک بسته میشود.
●با آرزوی موفقیت شما

[مدیریت تالار شعر]​

 

[سرین]

فارغ‌ام از عشق، یار دیرینه‌ی من
سخنی‌ست در دل بی‌کینه‌ی من

 

[سرین]

مرا لالایی شبانه،
مرا بغضی کودکانه،
آرامشی که بود؛
در آغوش مادرانه... .

 

[سرین]

هنوز هم به عشق توست شال سپید روی موهایم؛
پس کی می‌آیی؟ سپید است تار موهایم!

 

[سرین]

دلم آرام و قرار ندارد کجایی پس؟
خیالی جز تو ندارد کجایی پس؟
در ذهنم حضور داری، اما در کنارم نه!
در رویایم حضور داری اما در دنیایم نه!
پای عشقت ماندی اما پای من نه!
گفتی دوستت دارم اما به من نه!
من که ساختم، زندگی‌ام را و باختم... .
من که سوختم به پای تو ماندم؛
من که خوارم از چشم تو افتادم... .

 

[سرین]

دلخور شده‌ای؟ تو را به خدا ببخش!
حالا رسیده وقت خداحافظی، ببخش
این مدت که در کنار هم بودیم... .
هر چه بود و نبود را ببخش!

 

[سرین]

غم بر زندگی تاخته است.
دل من عشق تو را باخته است.
خدا جان، اگر به داد دل‌ها نرسی؛
کار همه ساخته است!

 

[سرین]

در من غم عشق تو پا می‌گیرد؛
تا نگاهم می‌کنی صدایم می‌گیرد.
برگرد! گر بروی، هر کجا هم باشی
آه من دامن تو را می‌گیرد... .

 

[سرین]

رفتی و برهم ریخت دنیایم!
در خاطرات کردی چالم... .
آخرین جمله‌ی راستت این بود:
- دوستت ندارم، نگرد دنبالم!