جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار فاضل نظری

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط محسا با نام فاضل نظری ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 13,872 بازدید, 409 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع فاضل نظری
نویسنده موضوع محسا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
خانه ی قلبم خراب از یکّه تازی های توست
کن،که وقت های توست

چشم خون،حال پریشان،قلب غمگین، جان مسـ*ـت
کودکم!دستم پُرازاسباب بازی های توست

تادل مشتاق من،محتاج عاشق بودن است
دلبری کردن ،یکی از بی نیازی های توست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
گوشه چشم بـگردان و مـقدر گردان
ما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟!

دور گـردید و به ما جرات مستی نرسید
چه بگــوییم به این ساقی ساغر گردان

این دعاییست که رندی به من آموخته است
بار ما را نه بیفزا ! نه سبکتر گردان!

غنچه ای را که به پژمرده شدن محکومست
تا شکوفا نشده بشکن و پرپر گردان

من کجا بیشتر از حق خودم خواسته ام ؟
مرگ حـق است به من حق مرا برگردان !
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد

من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد

به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد

چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد

ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
.
قرار ابرهای بی‌وطن بیهوده‌پیمایی‌ست
در آغوشم بگیر ای آسمان روح تو دریایی‌ست

دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار
درختی مثل من هرسال ناچار از شکوفایی‌ست

تو هم بیچاره‌ای، بیچاره چون شیری که می‌داند
فقط وقت عبور از حلقه‌ی آتش تماشایی‌ست

چراغ حُسن می‌افروزی و در شهر می‌گردی
ولی این دلربایی نیست این تشییع زیبایی‌ست

به مردم چون پناه آوردم از تنهایی‌ام دیدم
که از تنها شدن جانکاه تر احساس تنهایی‌ست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
شاخه‌ای خشکید و از چنگ شکوفایی گریخت
خوش‌به‌حال هرکه از غم‌های دنیایی گریخت

همنشینی با کسی دلتنگی‌‌‌ام را کم نکرد
کاش می‌شد لحظه‌ای از دست تنهایی گریخت

بی‌وفایی شد جواب مهربانی، حیف شد
خواستی از پای آهو بند بگشایی گریخت

هرکه حسنی داشت راهش را زلیخایی گرفت
ماهرویی کو که از تاوان زیبایی گریخت

رود روزی از خودش پرسید هجرت تا کجا؟
بعد شد مرداب و از بیهوده‌پیمایی گریخت

با طناب مرگ بیرون آمد از گودال عمر
ماهی دلمرده از تنگ تماشایی گریخت
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
توان گفتن آن راز جاودانی نیست
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست!

پر از هراس و امیدم ، که هیچ حادثه‌ای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست

ز دست عشق به‌جز خیر، برنمی‌آید
وگرنه پاسخ دشنام مهربانی نیست

درختها به من آموختند فاصله‌ای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست

به روی آینه پرغبار من بنویس
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تو مهتابی و من مرداب، خوشحالم که امشب هم

مرا از دور میبینی، تو را از دور میبوسم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
رنگ لبخند تو ای دنیا تماشایی نبود
آنچه ما دیدیم زینت بود زیبایی نبود

هرچه را در جام هستی بود نوشیدم ولی
در شراب عمر تلخی بود و گیرایی نبود

آنچه را مردم غریو کوچ می‌پنداشتند
هیچ غیر از نالهٔ مرغان دریایی نبود

نیستم غمگین گر از من دل بریدند این و آن
عشق ورزیدن به جز تمرین تنهایی نبود

مشت بر دیوار و سر بر سنگ و دندان بر جگر
لب فرو بستیم و راهی جز شکیبایی نبود
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
می خرامد غزلی تازه در اندیشه ی ما
شاید آهوی تو رد می شود از بیشه ی ما

دانه ی سرخ اناریم و نگه داشته اند
دل چون سنگ تو را در دل چون شیشه ی ما

اگر از کشته ی خود نام و نشان می پرسی
عاشقی شیوه ی ما بود و جنون پیشه ی ما

سرنوشت تو هم ای عشق! فراموشی بود
حک نمی کرد اگر نام تو را تیشه ی ما

ما دو سرویم، در آغوش هم افتاده به خاک
چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه ی ما
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه
من از بهشت مگر میوه با یقین خوردم!

قفس گشودی ام و « اختیار » بخشیدی
همین که از قفست پر زدم، زمین خوردم
 
بالا پایین