جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب فرانکنشتاین مری شلی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط ادوارد کلاه به سر با نام فرانکنشتاین مری شلی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 602 بازدید, 22 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع فرانکنشتاین مری شلی
نویسنده موضوع ادوارد کلاه به سر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ادوارد کلاه به سر
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
هنری هن: صمیمی ترین دوست ویکتور و پسر یکی از تجار ژنو که از استعداد های زیادی بهره‌مند بود. بسیار روحیه لطیفی داشت و به جزئیات در طبیعت توجه زیادی می کرد و از آنها لذت می برد. او در سفری که به همراه ویکتور بود از او جدا شد و بوسیله هیولا به قتل رسید.

جاستین موریتز: کسی بود که در خانه‌ی فرانکنشتاین کار می‌کرد و به عبارتی مستخدم بود. بعد به جرم قتل ویلیام (برادر کوچک ویکتور) اعدام شد در حالی که قاتل اصلی هیولا بود.

الیزابت لاونزا: دختر عمه‌ی ویکتور بود که بعد از مرگ مادرش به خانواده‌ی فرانکنشتاین سپرده شد و همبازی ویکتور گشت. بعد از فوت مادر ویکتور، همه زحمت خودش را برای برپا کردن آرامش در خانه انجام داد و به قولی توانست جایگاه مادر ویکتور را بگیرد. او نقش بسیار مهمی در زندگی ویکتور داشت، او را همیشه می ستود و احترام می کرد. بعد از اینکه آنها بزرگ شدند با هم ازدواج کردند ولی در همان شب عروسی هیولا او را به قتل رساند.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
آلفونس فرانکنشتاین: شهردار ژنو و پدر ویکتور بود که بزرگترین پشتیبان پسرش محسوب می‌شد و او پسرش را در راه رسیدن به علم و دانش قرار داد. و بسیار نگران ویکتور بود. ولی بعد از شنیدن خبر مرگ الیزابت از شدت غصه و ناراحتی درگذشت.

ویلیام فرانکنشتاین: کوچک ترین فرزند آلفونس بود که توسط هیولا خفه شد.

دولاسی: پیرمرد کوری بود که در نزدیکی محل اقامت هیولا زندگی می‌کرد و هیولا یکبار از او درخواست کمک کرد.

فلیکس: پسر دولاسی که هیولا را با کتک از خانه بیرون کرد.

آگاتا: خواهر فلیکس.

قاضی کروین: در ایرلند وی از ویکتور حمایت می‌کند.
 
موضوع نویسنده
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
نویسنده انجمن
Apr
7,429
29,262
مدال‌ها
15
تأثیر این داستان به حدی بود که این کلمه به صورت مدخلی در فرهنگ لغات درآمده‌است. در داستان، فرانکنشتاین سازنده‌ی موجود است و مخلوق یک هیولا است. هیولا فقط هیولا است و هیچ اسمی ندارد، اما به مرور زمان آن هیولا به نام خالق خویش به فرانکنشتاین معروف شده‌است. شکل صحیح‌تر دیگری که رواج یافته‌است «هیولای فرانکنشتاین» است. اما تأثیر هیولای فرانکنشتاین در سراسر دنیا به قدری زیاد بوده که اشخاص مختلف و نویسندگان گوناگونی از آن به عنوان شخصیت کتب خود استفاده می‌کنند. این داستان مربوط به دوره رمانتیک اروپا می باشد که در سراسر داستان امید، دلگرمی و همدردی نمایان است. همه ما انسان ها نیازمند کمک و یاری از طرف یکدیگر هستیم و با تنها بودن فقط ناامید و خسته نی شویم. مثلاً ویکتور برای خلق هیولا به مدت 2 سال تنها زندگی می کند که در این مدت بسیار بیمار و ضعیف می شود و حتی وقتی هیولا چشمانش را باز می کند، ویکتور از شدت ترس و ناامیدی فرار می کند. در این کتاب تعداد بسیاری تعریف کننده هستند. و این از نشانه های دوره رمانتیک است که هر کسی با دید خودش داستان را تعریف می کند.
 
بالا پایین