جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {فردای‌ جزین} اثر •دیاناس کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط دیاناس❀ با نام {فردای‌ جزین} اثر •دیاناس کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 769 بازدید, 30 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {فردای‌ جزین} اثر •دیاناس کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع دیاناس❀
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
نام دل‌نوشته: فردای حزین
نویسنده: دیاناس
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @ARMINA

1000001356.png

مقدمه:
به فردای سیاه و خاکستری روزهایم نظر می‌کنم که چه ساده از دستت خواهم داد. چه ساده قدمی به فنا نزدیک می‌شوم و چه ساده دلم را به خاک می‌سپارم؛ با دست‌های خودم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
حس می‌کنم به اندازه‌ی کافی، برایت کافی نیستم. حسی به تمثیل حس جوجه اردک زشت داستان کودکی‌ام. همان‌قدر درمانده، همان‌قدر غمگین و همان‌قدر مجبور به پذیرش خود ننگینَش!
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
فرصتی برای عزاداری برای مَنِ آینده ندارم. فقط می‌توانم به آغوشت پناه ببرم، ببوسَمَت و بوی تنت را در سلول‌های تنم ذخیره کنم. برای تمام روزهایی که برایم نخواهی ماند!
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
درمانده بودم، حسی در چشم‌هایت نمی‌دیدم، آغوشت بوی جدایی می‌داد و دست‌هایت لطافت همیشگی را نداشت. می‌خواستم بپرسم، «آیا آن‌قدر مرا دوست داری که از منطق احمقانه‌ات بگذری؟» اما نگفتم. حرف زدن فایده‌ای برای آینده‌ی پیش رویم نداشت. آینده‌ای که از همان ابتدا، در انتهای سرنوشتمان نوشتی‌اش.
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
می‌شود مرا ببوسی، برایم گل بگیری و خفه‌ام کنی در آغوشت؟ بگویی نگران آینده نباش، برای همیشه متعلق به وجود کوچکت هستم؟ می‌شود بغض چشم‌هایم را از میان خنده‌های احمقانه‌ام ببینی؟ می‌شود ببینی چقدر محتاج بودنت در زندگی تاریکم مانده‌ام؟ اما انگار شده‌ام همان مرد محکم قصه. همان که دردهایش را تاب می‌آورد، اشک نمی‌ریزد و با خودش همه چیز را حل می‌کند و مرد بودن عجیب صبر می‌طلبد.
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
خیلی وقت‌ها از هرآنچه که قلبم می‌خواست، به سادگی گذشتم؛ اما حسرت احمقانه‌اش وجودم را ذره‌ذره به تاراج برد. این روزها اما تو را می‌خواهم. هنوز دارمت؛ اما حسرت آینده مرا یه یغما می‌برد؛ به سادگی. می‌دانم همه چیز تمام می‌شود و باید در صومعه‌ی تنهایی‌ام به سوگواری بنشینم و این‌بار پناهی که از تمام جهان به سویش می‌دویدم، خود آوار جانم می‌شود.
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
به خودم که آمدم دیدم تک‌تک لحظاتم بوی تو را گرفتند، دست‌هایم هر دم در طلب دست‌هایت و آینده‌ام را با تو ساخته بودم؛ در همان کوچه‌های تنگ و تاریک ذهنم! من با تمام ناکامی‌ها و سیاهی‌های جانم، روشنی‌ات را طلب کردم و چه حیف منی که باز هم به قعر سیاهی فرستاده خواهم شد!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
تو لبخند کودک آسیب دیده‌ی ذهنم شدی، به بازی دعوتش کردی و برایش خوراکی‌های مورد علاقه‌اش را خریدی و حال، قدم‌هایت را برای دوری برگزیدی. چه مظلوم کودک بی‌پدر و مادری که باز هم به تاریکی کشیده می‌شود.
 
موضوع نویسنده

دیاناس❀

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Feb
81
665
مدال‌ها
2
حالا که فکر می‌کنم هیچ‌وقت مرا آدم امن زندگی‌ات ندیدی، هیچ‌وقت مرا مأمن تنهایی‌ات ندیدی و هیچ‌گاه غم‌هایت را به دوش شانه‌های کوچکم نگذاشتی. خطی که بینمان بود، همیشه به چشم می‌نشست و چه احمقانه همه‌اش را نادیده گرفتم. انگار که تمامی سرنخ‌ها، نماندنت را فریاد می‌زنند.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین