مجموعه اشعار فردوسی/سهراب

[ترنم مبینا]

فرود آمد از دژ به کردار شیر
کمر بر میان بادپایی به زیر

به پیش سپاه اندر آمد چو گرد
چو رعد خروشان یکی ویله کرد

 

[ترنم مبینا]

که گردان کدامند و جنگ‌آوران
دلیران و کارآزموده سران

چو سهراب شیراوژن او را بدید
بخندید و لب را به دندان گزید

 

[ترنم مبینا]

چنین گفت کامد دگر باره گور
به دام خداوند شمشیر و زور

بپوشید خفتان و بر سر نهاد
یکی ترگ چینی به کردار باد

 

[ترنم مبینا]

بیامد دمان پیش گرد آفرید
چو دخت کمندافگن او را بدید

کمان را به زه کرد و بگشاد بر
نبد مرغ را پیش تیرش گذر

 

[ترنم مبینا]

به سهراب بر تیر باران گرفت
چپ و راست جنگ سواران گرفت

نگه کرد سهراب و آمدش ننگ
برآشفت و تیز اندر آمد به جنگ

 

[ترنم مبینا]

سپر بر سرآورد و بنهاد روی
ز پیگار خون اندر آمد به جوی

چو سهراب را دید گردآفرید
که برسان آتش همی بردمید

 

[ترنم مبینا]

کمان به زه را به بازو فگند
سمندش برآمد به ابر بلند

سر نیزه را سوی سهراب کرد
عنان و سنان را پر از تاب کرد

 

[ترنم مبینا]

برآشفت سهراب و شد چون پلنگ
چو بدخواه او چاره گر بد به جنگ

عنان برگرایید و برگاشت اسپ
بیامد به کردار آذرگشسپ

 

[ترنم مبینا]

زدوده سنان آنگهی در ربود
درآمد بدو هم به کردار دود

بزد بر کمربند گردآفرید
ز ره بر برش یک به یک بردرید

 

[ترنم مبینا]

ز زین برگرفتش به کردار گوی
چو چوگان به زخم اندر آید بدوی

چو بر زین بپیچید گرد آفرید
یکی تیغ تیز از میان برکشید