همگانی قشنگترین شعری که شنیدی؟

[amir mohamad]

گر مرا حاکم کند بر شهر عشق
روی هر دروازه ای لوح محبت میزنم
بهر هر دل دلبرم باشد یکی
مهر باطل روی هرنوع خ*یانت میزنم
سخت میگیرم همه بازار شهر
تاجران بی وفائی را به زندان میکنم
بی نقاب ایند همه در شهر من
با نقاب هر کسی بینم ویران میکنم
گرگها در جای خود بره اهو ها جای خود
گر روند در جلد هم والله رسوا میکنم
عاشقان را میدهم فرمان بر حکم وفا
بی وفایان را ز شهر حتما گریزان میکنم

 

[آراد]

می‌روم با دردوحسرت ازدیارت خیر باد
می‌ڪَذارم جان به خدمت یادڪَارت خیر باد

ڪَردهد عمرم امان رویت ببینم عاقبت
ور بمیــرم در غریبی ز انتظارت خیر باد

 

[amir mohamad]

سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو
جان پر و بال می‌زند در طرب هوای تو


آتش آب می‌شود عقل خراب می‌شود
دشمن خواب می‌شود دیده من برای تو


جامه صبر می‌درد عقل ز خویش می‌رود
مردم و سنگ می‌خورد عشق چو اژدهای تو


عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی تواَم گفت مرا که وای تو

مولانا

 

[RPR"]

پریدن ربطی به بال ندارد
قلب می‌خواهد.

- ‌گروس ‌عبدالملکیان‌ ‌|

 

[amir mohamad]

می نویسم عشق اما عشق با من یار نیست
جز غم تو با دل من هیچکس غمخوار نیست
قصه دیدار ما دیدار ماه و آفتاب
می گریزد عمر و هرگز فرصت دیدار نیست
عشق یعنی با خیال یار مجنون تر شدن
هر که عاشق می شود دیوانه است بیمار نیست
زندگی با آفتاب عشق زیبا می شود
عشق یکبار است و دیگر مهلت تکرار نیست


سجاد عزیر ارام

 

[RPR"]

خلوتی داریم و حالی با خیالِ خویشتن...

- ‌شهریار ‌|

 

[آراد]

نه بدهکار و نه بودیم طلبکار کسی
بختِ آن خوش که نشد باعثِ آزار کسی

گر چه ما سرو قدان را ثمری نیست ولی
تکیه چون تاک ندادیم به دیوار کسی

بار هرکس به زمین ماند به دوش آوردم
بار غم بردم و هرگز نشدم بارِ کسی

به قیامت دل آبی‌صفتم هست گواه
که بجز عشق نبودیم طرفدار کسی

راز آرامش و آسایشم این بود که من
دل سپردم به کم خود نه به بسیار کسی

از دل ساده خود گفتم اگر حرفی بود
دست دزدی نزدم هیچ به آثار کسی

به مزارم بنویسید که این خسته جگر
می‌توانست و نشد باعث آزار کسی

 

[SOLEMN]

نگاری را که می‌جویم به جانش
نمی‌بینم میان حاضرانش:)