Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
یکی بود یکی نبود. خانم لاکپشت و آقا لاکپشت تصمیم گرفتند که همراه پسرشان، به گردش بروند. آنها بیشهای که کمی دورتر از خانهاشان بود را انتخاب کردند.
وسایلشان را جمع کردند و بهراه افتادند و بعد از یک هفته، به آن بیشهی قشنگ رسیدند.
سبدهایشان را باز کردند و سفره را چیدند، ولی یکدفعه خانم لاکپشته، با ناراحتی گفت: یادم رفت «در باز کن» را بیاورم.
وسایلشان را جمع کردند و بهراه افتادند و بعد از یک هفته، به آن بیشهی قشنگ رسیدند.
سبدهایشان را باز کردند و سفره را چیدند، ولی یکدفعه خانم لاکپشته، با ناراحتی گفت: یادم رفت «در باز کن» را بیاورم.