جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات نوشتاری قصه کودکانه مارتی، خدنگ جنگلی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط Puyannnn با نام قصه کودکانه مارتی، خدنگ جنگلی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 445 بازدید, 27 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع قصه کودکانه مارتی، خدنگ جنگلی
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
سم اینقدر مشغول خوردن بود که خیلی زود به خونه‌ی مارتی رسید! سم دهنش رو باز کرد که آخرین تکه‌ی غذا رو بخوره که ناگهان مارتی از پشت بوته‌ها بیرون پرید!

نیازی نیست که من براتون توضیح بدم که چی شد! چون شما خودتون خیلی خوب میدونید! ولی اگه نمیدونید، باید بگم که در نهایت مارتی حسابی سیر شده بود و به خونه برگشت.
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
هنریتا به بقیه‌ی دوستاش گفت:

بچه‌ها!! اون جا رو دیدید؟؟ الان دیگه کسی تخم‌های ما رو نمیخوره!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
روزها گذشت! مارتی دیگه هیچ غذایی برای خوردن پیدا نمیکرد! هیچ ماری دیگه اون دور و برها نبود! مارهای دیگه دیده بودن که مارتی چطوری به سم کلک زده بود! برای همین از اون جا رفته بودن تا خونه‌ی امن‌تری پیدا بکنن!

مارتی به رودخونه نگاه کرد و فهمید که مرغ‌های ماهیخوار هرچی ماهی و خرچنگ توی رودخونه بوده رو برای فریب دادن سم شکار کردن! دیگه چیزی توی رودخونه باقی نمونده بود!

مارتی به هنریتا نگاه کرد!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
بقیه‌ی مرغ‌های ماهیخوار، مارتی رو دیدن که داره از درخت میاد بالا! ولی خیلی دیر شده بود و اونا نتونستن به هنریتا هشدار بدن! تنها کاری که اونا تونستن بکنن این بود که فرار بکنن و مثل مارها، دنبال یک خونه‌ی امن دیگه بگردن!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
حالا دیگه مارتی تنهای تنها بود! دیگه هیچ غذایی توی اون منطقه باقی نمونده بود! مارتی دیگه هیج دلیلی نداشت که اون جا بمونه! اون باید درخت انجیر و سایه‌ی خنکش رو ترک میکرد!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
درخت انجیر حالا خونه‌ی هیچ حیوونی نیست! ولی چرخه‌ی زندگی هنوز توی جنگل بارانی ادامه داره! خیلی زود دوباره حیوانات دیگه‌ای به درخت انجیر میان و خونشون رو اون جا میسازن!
 
بالا پایین