Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
عصر یکی از روزهای آخر تابستان بود. بوی گل یاس در هوا پیچیده بود. سارا این بو را خیلی دوست داشت و آن را خوب می شناخت. پارسال، هر روز عصر، حیاط خانه خودشان و حیاط خانه ناصر آقا هم از بازی این عطر پر می شد. امسال گلدان یاس سارا هنوز گل نداده بود. سارا منتظر بود که گل های سفید و خوشیزی یاس را روی شاخه های گلدانش ببیند. آنها را بچیند و در بشقاب بریزد و در اتاق بگذارد. دلش می خواست همه جای خانه بوی عطر یاس بگیرد.