Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,533
- 22,017
- مدالها
- 3
صبح زود بود. یک صبح پاییزی و زیبا. فیل کوچولو، زودتر از هر روز، از خواب بیدار شد. تند و تند یکی دوتا موز خورد، از خانه اش بیرون آمد.
آن روز در جنگل جشن بود، یک جشن بزرگ.
شیر سلطان جنگل به چهارتا حیوان جایزه میداد. یک جایزه به حیوانی می داد که کوچک ترین کلاه را برای خودش ساخته باشد. یک جایزه به حیوانی می داد که قشنگ ترین کلاه را برای خودش ساخته باشد
آن روز در جنگل جشن بود، یک جشن بزرگ.
شیر سلطان جنگل به چهارتا حیوان جایزه میداد. یک جایزه به حیوانی می داد که کوچک ترین کلاه را برای خودش ساخته باشد. یک جایزه به حیوانی می داد که قشنگ ترین کلاه را برای خودش ساخته باشد