جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

برگزیده {لاوین جانم} اثر •آوا کوهی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط آوا... با نام {لاوین جانم} اثر •آوا کوهی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 833 بازدید, 15 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {لاوین جانم} اثر •آوا کوهی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع آوا...
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
عنوان: لاوین جانم
اثری از کاربر رمان بوک
نویسنده: آوا کوهی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @vian

مقدمه:
لاوین جانم، امشب فرشته ‌می‌بارد بر شاخ و برگ پنجره‌ها و نامت زمزمه‌ی لب‌های پروردگار می‌شود.
مثل شبنمی‌ بر گونه‌ها می‌نشینی و شب قحطی زده‌ام را از باور و باران لبریز می‌کنی.
خانه انگار گوشه‌ای از بهشت است با شیشه‌هایی که آسمان را از خود عبور می‌دهند، و کنار کوچه هنوز دخترک توست که آواز مدرسه زمزمه می‌کند با بند کفش‌های نبسته‌اش... .
امروزه که عشق سخت‌ترین مشق شب است، باز هم منم با بندهای دل گره خورده‌ام‌ و باز هم تویی با بوسه‌های روشنت.
مادر... عشق سال‌های خوب زندگی همه ارزانی تو باد.
 

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,432
13,007
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
لاوین جانم می‌بینی؟ هنوز هم برگی به شاخه‌ی درخت محبوبت مانده است.
آیا وعده باز تابیدن عشق از خرمن چشم‌های تو مرا از کوچه‌های بی‌چراغ عبور می‌دهد؟
چه تلخ می‌گذرانم... .
ثانیه‌های بی‌مقدار تنهایی را وقتی که ‌‌‌‌می‌توانم اندازه‌های شگفت‌انگیز دوست داشتن را به دست‌هایت بفهمانم، و امروز‌ این منم که به جرم ناسپاسی عشق، با دست‌های نامهربان سرنوشت تازیانه ‌می‌خورم.
این فصل را تا آخر با من بمان،
میم مثل مادر... .
فصل آخری هم دارد.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
اگر چه که نمی‌آیی!
اگر چه مرا و چشم مرا از طول جاده‌های انتظار بیزار کرده‌ای‌.
اگر چه حتی شبیه کورسوی ستاره‌ای، در غربت ‌این شب‌های وحشی از کوچه‌های کوچک خواب‌هایم نمی‌گذری.
اگر چه آغوش مادرانه‌ات را با همه‌ی ابعاد عاشقانه‌اش از نیاز من دریغ ‌‌می‌کنی.
اگر چه برگ‌های خواهش من فرش قرمز گام‌های غرور تو می‌شوند.
اگر چه فصل ناتمام آرزوها به‌ یلدا رسیده است.
اگر چه دروغ ‌می‌گویی که دوستم نداری، اما هیچ‌ یک از این همه نمی‌گذارد که نگویم دوستت دارم.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
لاوین جانم... .
در خیال حال خوب گذشته‌هایت به آب و آینه نماز ‌‌‌‌می‌برم.
شوق تازه بودن و حس رسیدن تا نزدیکی‌های آبی عشق، انگیزه بودنم ‌‌می‌شود.
این حال که از خالی سخاوت حضورت دلتنگ ‌می‌شوم را دوست دارم.
رک بگویم دلتنگی برای مادرانه‌های کیمیا شده‌ات را عاشقانه دوست دارم.
آیینه از غبار ‌‌‌می‌روبم،
دستی به گیسوان غروب ‌‌‌می‌کشم،
چینی به پیشانی و شوری به دلم ‌می‌افتد و التهاب آمدنت مرا از مرز صبوری عبور می‌دهد.
ای آخر هر چه بی‌انتهایی محض... .
به میهمانی‌ام بیا تا بگویمت این خانه خلوت‌ سراسر تسلیم من است در برابر تویی که ترجمان تمام عشقی.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
او نه بهار بود، نه باران،
نه ابری سودای باریدن!
سبزِسبز...
خیسِ‌خیس... .
با اشتیاقی بارآور مسافری که از مسیر سرنوشت به سرزمین بکر من رسید.
نهالی با هیبتی از جنگل‌های بی‌مرز، کلا‌می‌ به سرشاری فریاد و صدایی به تازگی عبور چشمه‌ای.
نا‌می‌ برایش نمی‌دانستم، بابا جان بود یا واقعیتی تا کرانه‌های رویا؟!
و مثالی برای تعریف چیزی شگفت بود و کمی‌ در پرچین بی‌آب و علفم ماند.
به شیارهای خشکیده‌ام لبخندی نواخت و مرا با خیالی به آسودگی ‌یک باور گیج کرد.
به خود که آمدم فصل‌ها از خشکسالی من دور بود...
لاوین جانم، بابا جان رفته است.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
خوشا به حال بادها که در سرشاخه‌های گیسوانت ‌می‌پیچند و از بوی موهای باران زده گیج ‌می‌شوند.
می‌دانم که همیشه همین را ‌می‌خواسته‌ای،
که در زردی عکس‌های قدیمی‌ در گوشه کنار خانه، راز چشم‌هایت را جستجو کنم.
چشمان شرقی حالت و سیاهت را...
حالا‌ این تمام آن‌چه که دارم است،
کنار‌ این راه لبان مسافران سبزپوش را خیره ‌می‌شوم.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
لاوین جانم...
باور کن از‌ این‌که نمی‌گذری،
از این‌که به دیوارهای خواب و خاطره خطی نمی‌کشی رنجیده نمی‌شوم.
تمام وحشتم‌ این است که مرا به‌خاطر پاره کردن نامه‌های هزار بار خوانده‌ات ملامت کنی.
دریغ...
از بخششی که یک عمر در کودکی‌هایم دَم زدی!
تو که مرا سبز می‌خواستی،
چگونه صدای رویشم را زیر پلک‌هایت نشنیدی؟
تو همانی که همیشه بالاترین شاخه‌ها را آشیانه داشتی و نمی‌دانستی بالاترین شاخه‌ها نازک‌ترین شاخه‌هایند.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
دلم برایت گرفته است،
برای آن لحظه که باران ‌می‌شوی و هیچ شیار صمیمانه‌ای تو را به من نمی‌رساند.
دلم برایت گرفته است،
چرا که فکر می‌کنم سهم من از عشق،
تنها تو بوده‌ای!
که از دست رفته‌ای اما به دست خودت... .
کاش‌ یک‌بار،
فقط‌ یک‌بار با تو تا حوالی عشق قدم می‌زدم لاوین جانم.
مادر و دخترانگی‌های زندگی‌مان حیف شده است،
به خدا که حیف شده است!

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,698
مدال‌ها
8
لاوین جانم، خوب به یاد دارم تعریفت از عشق بی‌پایان و تراژدیکت را... .
گذری بر عشق بود،
قصه عبور مسافری به رنگ جنوب از کوچه باغ‌ یادهایت که دلش را به سقف رویاها کوبید.
تو بودی که با معجزه چشم‌هایت از پنجره‌ای نیمه‌باز تمام سادگی‌اش را نشانه رفتی و نمی‌دانستی این خواب شیرین زخمی‌ به تلخی عشق بر پیشانی‌ات شیار ‌می‌کند.
حرف‌های ناتمام،
سوزی در سی*ن*ه،
برگ خشکیده‌ی گل نرگسی در دفتر خاطرات،
ارمغان سفری به هزار و‌ یک شب بود که بر بالین مسافر غریب عشقتان سایه ‌می‌انداخت.

***
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین