جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دیالوگ نویسی [لِرکی] اثر«aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دیالوگ نویسی توسط ragazza della notte با نام [لِرکی] اثر«aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 692 بازدید, 22 پاسخ و 20 بار واکنش داشته است
نام دسته دیالوگ نویسی
نام موضوع [لِرکی] اثر«aryana elhaei کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ragazza della notte
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ragazza della notte
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- برو خدا به همراهت.
***
- حالا چی میشه؟
- چی، چی میشه؟ هیچی نمیشه.
- خب کی خرج ما رو در میاره؟
- من و تو.
- مامان من مدرسه دارم!
- دیگه نمی‌ری. می‌برمت سرکار شاید یک ازت خوشش اومد تو رو گرفت واسه پسرش.
- وا مامان! من هنوز سیزده سالمه.
- ربطی نداره.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- من می‌خوام درس بخونم.
- خیلی پر رو شدی ها!
- وا مگه چیه؟
- چی نیست؟ همین که گذاشتیم درس بخونی و نُه سالگی شوهرت ندادیم باید خدات و شکر کنی.
- عه مامان!
- یامان. تو رو فقط واسه این نگه داشتیم که بعدا ازدواج که کردی مهریت رو بگیریم.
- یعنی من رو به چشم یه کالا می‌دیدید؟
- چیزی غیر اینه؟
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- ساره! ساره!
- چی‌شده؟
- زنگ زدیم خانواده مهان.
- خب بگو دیگه جون به لبم کردی!
- گفتن ازدواج کرده.
- کی؟
- مهان.
- نمیشه! آخه خیلی بچس که. کدوم مردی اینقدر کلش خرابه یه بچه رو زنش کنه؟
- نمی‌دونم.
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
-... .
- حالا این‌قدر ناراحت نباش ایشالا خونه شوهر خوشبخت میشه.
- آخه من نمی‌فهمم کی گفته که یه دختر با ازدواج خوشبخت میشه؟
- بابا تو همه داستانا و فیلما و برنامه کودکا همینه دیگه!
- یه لحظه استپ!
- هوم؟
- منظور از برنامه کودک چیه؟
- دیگه چیزی از سیندرلا و سفید برفی بدتر هست؟
- بدتر از اینا خودشونن.
- وا!
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- سیندرلا که سندروم سیندرلا داشت. یعنی اینقدر می‌نشست و دست رو دست می‌ذاشت تا شاهزاده نجاتش بده.
-... .
- سفید برفی هم اصلا زنده نموند.
- اون دیگه چرا؟
- اون شاهزاده‌ای که آخر سر میاد براش در واقع فرشته مرگ بوده.
- از کجا می‌دونی؟
- خب دقت کن. بعد از بیدار شدنش همه حیوانات اومدن براش. از اون مهم‌تر. اون هفت کوتوله که اینقدر دوستش داشتن چرا باهاش نرفتن؟
- راست میگیا.
- معلومه. تازه آخر برنامه قصری که نشون دادن توی ابرا بود. کدوم پادشاهی قصر توی ابر داره آخه؟
-... .
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
***
- سلام!
- اومدی عزیزم؟
- نه هنوز توی راهم... خب سوالا چیه می‌پرسی مادر من؟
- زهرمار! حالا یه چی پرسیدم.
- مامان!
- چیه؟
- مهان ازدواج کرد.
- کی؟
- مهان. همون دوستم.
- خب؟ چرا؟
- باباش فوت کرده بود.
- فامیلی مهان شما چیه؟
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- چطور؟
- تو بگو.
- اشتیاقی.
-... .
- چیشد؟ مامان؟
- ببین ساره... برادرت پریروز عقد کرد یادته؟
- آره ولی شما هیچ نشونی از زن داداشم بهم ندادین.
- مهان زن داداشته.
- چی؟
-... .
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- باورم نمیشه... مامان چطور تونستی؟
- اون خون بسه.
- چیه؟
- خون بس.
- مامان متوجهی چی میگی؟ این یه رسم مزخرف و منسوخ شدس... اصلا چرا باید خون بس ببریم؟
- عمو بزرگت که کشته شد گفتن به جای قصاص خون بس ببرید.
- مگه مملکت قانون نداره؟ چرا سر خود کاری رو انجام می‌دید؟
- اون دختر دیگه کسی رو نداشت ما هم خودمون بردیمش که دست نااهل نیفته.
-... .
- چرا این‌جور نگام می‌کنی؟
 
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- مگه دخترا سپر بلای شمان؟
- منظورت چیه؟
- به خدا ایران باستان دختر رو روی سرش میذاشت... .
- چه ربطی به الان داره؟
- مامان یکم خجالت نمی‌کشی؟ تو از نسل آدمایی هستی که یه بانو بهشون فرمانروایی می‌کرده الان میگی دختره رو شوهر دادیم برای خوشبختیش؟
- الان الانه. ربطی به اون موقع نداره تازه این یه رسم قدیمیه.
- این رسم مزخرف از قوم اعراب جاهلی* وارد شده. اونا بودن که به دختر ارزش نمی‌دادن.
- دختر...!

* قصد من توهین به هیچ قشر محترمی نیست من خودم از پدر عرب و از مادر ترکم. منظور از عربِ جاهلی اعراب شونصد سال پیشن که dورش آوردن اینجا. با احترام.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ragazza della notte

سطح
2
 
ناظر تایید
ناظر تایید
کاربر ممتاز
کاربر رمان‌بوک
Jan
2,716
6,565
مدال‌ها
3
- نه مامان! کارتون اشتباهِ.
- حالا دیگه شده تو هم چند روز دیگه شوهر می‌کنی و میری سرِ خونه و زندگی خودت.
- اما من می‌خوام به درسم ادامه بدم!
- حرف نباشه.
 
بالا پایین