موضوع نویسنده
- Jun
- 3,071
- 17,658
- مدالها
- 6
بیخیال انقدر دوستانه رفتار نکن !
خلاصه داستان : لوستیکا زناس، که سال ها به عنوان یک شوالیه نابغه امپراتوری کالتا مورد ستایش قرار میگرفت، کسی که با سد و جنگهای بیپایان جنگید، تمام قدرتش یک شبه ناپدید شد، گویی دروغی بیش نبود. پس از چهار سال انزوا، مردی مرموز به نام هایدن در مقابل او ظاهر میشود که ... اما هویت واقعی او ناشناخته باقی میماند. به نظر میرسد هایدن گذشته لوستیکا را به یاد میآورد. در همین حال، امپراتور کالتا او را که اکنون مانند یک فقیر زندگی میکند، احضار میکند و او را به عنوان یک دیپلمات به دشمن دیرینه، امپراتوری پرستا، آن سوی سد در حال فروپاشی اعزام میکند. آیا لوستیکا، شوالیه سابق، که تمام قدرت خود را از دست داده است، میتواند گذشته خود را بازیابد؟
خلاصه داستان : لوستیکا زناس، که سال ها به عنوان یک شوالیه نابغه امپراتوری کالتا مورد ستایش قرار میگرفت، کسی که با سد و جنگهای بیپایان جنگید، تمام قدرتش یک شبه ناپدید شد، گویی دروغی بیش نبود. پس از چهار سال انزوا، مردی مرموز به نام هایدن در مقابل او ظاهر میشود که ... اما هویت واقعی او ناشناخته باقی میماند. به نظر میرسد هایدن گذشته لوستیکا را به یاد میآورد. در همین حال، امپراتور کالتا او را که اکنون مانند یک فقیر زندگی میکند، احضار میکند و او را به عنوان یک دیپلمات به دشمن دیرینه، امپراتوری پرستا، آن سوی سد در حال فروپاشی اعزام میکند. آیا لوستیکا، شوالیه سابق، که تمام قدرت خود را از دست داده است، میتواند گذشته خود را بازیابد؟