نقد آثار کاربران [ماوای حرمان] اثر «تارا مطلق نویسنده انجمن رمان بوک»

[Tara Motlagh]

خدای من😲 چی‌کار کردی تو دختر؟ این پارت آخری رو کولاک کردی
قلمت معجزه می‌کنه👌

پاراگراف‌هایی که به کار بردی بی‌نقص و عالی بودن. بیتا چقدر خوبهههه😅 پناه بی‌چاره، این‌قدر خوب احساسات درونیش رو نشون دادی که رفتم توی عمق😥
خیلی کنجکاوم بدونم این پندار عوضی قبلاً چی‌کار کرده. مرتیکه😒

قربونت برم عزیزدلم ❤️🌹
داستان داره وارد مرحله جدیدی میشه
این پیش‌زمینه‌ها لازمه اون اصل موضوعه
ممنونم برای همراهیت و این نظرات پرانرژیت🌹
پندارم مشخص میشه که چکار کرده😂

 

[Leila Moradi]

بی.صبرانه منتظرم☺

 

[Leila Moradi]

این مرتیکه چرا اومده؟😡🤬
باز چی از جون این دختر می‌خواد! عجب رویی داره😒

 

[atefeh.m]

تو قلم قوی تارا که شکی نیست و جای بحثی نیست. اتفاقا خوب شد که پندار اومد والله دلمون یه جدال عشقی می‌خواست😂😂 خوش اومدی پندار جان

 

[Leila Moradi]

تو قلم قوی تارا که شکی نیست و جای بحثی نیست. اتفاقا خوب شد که پندار اومد والله دلمون یه جدال عشقی می‌خواست😂😂 خوش اومدی پندار جان

آره ولی من جای پناه باشم از وسط نصفش می‌کنم🤣
دیگه یه رمان خوب باید روش بحث بشه🙃

 

[atefeh.m]

آره ولی من جای پناه باشم از وسط نصفش می‌کنم🤣
دیگه یه رمان خوب باید روش بحث بشه🙃

شما درست میگی لیلا گلی

 

[Tara Motlagh]

این مرتیکه چرا اومده؟😡🤬
باز چی از جون این دختر می‌خواد! عجب رویی داره😒

داره گذشته رو مرور می‌کنه
نیومده که
فلش بکه به هفت سال پیش

 

[Tara Motlagh]

تو قلم قوی تارا که شکی نیست و جای بحثی نیست. اتفاقا خوب شد که پندار اومد والله دلمون یه جدال عشقی می‌خواست😂😂 خوش اومدی پندار جان

فدای تو عزیزدلم
از اونجا که خیلی عشقولانه می‌پسندین داستان داره به این سمت که خیلی دوس داری میره
شمام به همین جواب لیلا یه نگاه بنداز فرزندم

 

[Leila Moradi]

داره گذشته رو مرور می‌کنه
نیومده که
فلش بکه به هفت سال پیش

هان؟😯 من قشنگ خوندم، چرا متوجه نشدم؟!!!
فکر کردم پناه حالش بد شده و توی بیمارستانه
کلاً قاطی کردم🤦‍♀️

 

[Tara Motlagh]

هان؟😯 من قشنگ خوندم، چرا متوجه نشدم؟!!!
فکر کردم پناه حالش بد شده و توی بیمارستانه
کلاً قاطی کردم🤦‍♀️

تو این قسمت میگه که به هفت سال پیش فکر می‌کنه