نقد آثار کاربران [ماوای حرمان] اثر «تارا مطلق نویسنده انجمن رمان بوک»

[Leila Moradi]

اولین پارت صفحه‌ی ده، همونی که بیتا و پناه هم‌دیگر رو توی کافه ملاقات می‌کنن، خیلی قوی و حرفه‌ای شخصیت بیتا رو نشون مخاطب دادی که من کیف کردم

کلاً در بخش توصیفات رودست نداری و شاید همین موجب شده ریزبین‌تر باشی😂

این یه نمونه👇


- می‌دونی! همیشه فکر می‌کردم اگه نمی‌تونم هم‌ قدت بشم، حتماً می‌تونم یک روزی هم‌ تیپ و هم‌ وزنت بشم.
👈بعد ابروهایش را بالا می‌دهد، چشمانش را در حدقه می‌چرخاند، دو دستش را به‌سمت خود می‌گیرد و اشاره‌ای به خودش می‌کند.👉
- و بالاخره شدم؛ البته نه.

این‌جا توصیف زیاد، کمی خواننده رو خسته می‌کنه و بهتره بنویسی.
به طرز بامزه‌ای ابروهایش را بالا می‌دهد و بادی به غبغب می‌اندازد.
یا جور دیگه‌ای هم میشه نوشت، حالا این نمونه به ذهنم رسید.

 

[Tara Motlagh]

اولین پارت صفحه‌ی ده، همونی که بیتا و پناه هم‌دیگر رو توی کافه ملاقات می‌کنن، خیلی قوی و حرفه‌ای شخصیت بیتا رو نشون مخاطب دادی که من کیف کردم

کلاً در بخش توصیفات رودست نداری و شاید همین موجب شده ریزبین‌تر باشی😂

این یه نمونه👇


- می‌دونی! همیشه فکر می‌کردم اگه نمی‌تونم هم‌ قدت بشم، حتماً می‌تونم یک روزی هم‌ تیپ و هم‌ وزنت بشم.
👈بعد ابروهایش را بالا می‌دهد، چشمانش را در حدقه می‌چرخاند، دو دستش را به‌سمت خود می‌گیرد و اشاره‌ای به خودش می‌کند.👉
- و بالاخره شدم؛ البته نه.

این‌جا توصیف زیاد، کمی خواننده رو خسته می‌کنه و بهتره بنویسی.
به طرز بامزه‌ای ابروهایش را بالا می‌دهد و بادی به غبغب می‌اندازد.
یا جور دیگه‌ای هم میشه نوشت، حالا این نمونه به ذهنم رسید.

با حرفت موافقم عزیزجانم
شاید اینی که میگی می‌تونه جایگزین بهتری برای همچین جمله‌ای باشه ولی در اون لحظه چیزی که تو تصور من بوده از حالت بیتا این توصیف بوده و اینکه ذهن من عادت کرده به این تصورات جز به جز که هرچند دقیقا برمی‌گرده به همون وسواس ذهنی زیادی که پیدا کردم
البته سعیم اینه که کنترلش کنم😂

 

[Raaz67]

خب من و تو از اول تا الان راجع بهش حرف زدیم و نظر و نقدم رو گفتم و فکر می‌کنم نقدم کافی باشه و باید بگم که از خانم توسلی کدو تنبل بانمک خوب رسوندیش به پندار و هیجانی که لازم بود رو دوباره وارد کردی چون داشت یکم بی حس و حال میشد. همچنان منتظرم ننه ترمه یه حرکتی بزنه برا اقای دکتر که نقلا تو دستم نمونه😂 و از وصف تا بقیه جای حرف نداره

 

[؛Raha]

با حرفت موافقم عزیزجانم
شاید اینی که میگی می‌تونه جایگزین بهتری برای همچین جمله‌ای باشه ولی در اون لحظه چیزی که تو تصور من بوده از حالت بیتا این توصیف بوده و اینکه ذهن من عادت کرده به این تصورات جز به جز که هرچند دقیقا برمی‌گرده به همون وسواس ذهنی زیادی که پیدا کردم
البته سعیم اینه که کنترلش کنم😂

سلام عزیز
من اون قسمتی که لیلا جان اشاره کرد رو نگاه کردم به نظرم شخصیت به توصیفات حالات زنده‌ست. همینطور که هست و نوشتی خوبه
معلومه طرفدار توصیفات زیادم😂
همیشه جزئی نگری شخصیت رو برای خواننده واضح می‌کنه

 

[Tara Motlagh]

خب من و تو از اول تا الان راجع بهش حرف زدیم و نظر و نقدم رو گفتم و فکر می‌کنم نقدم کافی باشه و باید بگم که از خانم توسلی کدو تنبل بانمک خوب رسوندیش به پندار و هیجانی که لازم بود رو دوباره وارد کردی چون داشت یکم بی حس و حال میشد. همچنان منتظرم ننه ترمه یه حرکتی بزنه برا اقای دکتر که نقلا تو دستم نمونه😂 و از وصف تا بقیه جای حرف نداره

فدای تو عزیزدلم
نقلاتو یکم دیگه نگه دار ببینم قراره چی بشه😂

 

[Tara Motlagh]

سلام عزیز
من اون قسمتی که لیلا جان اشاره کرد رو نگاه کردم به نظرم شخصیت به توصیفات حالات زنده‌ست. همینطور که هست و نوشتی خوبه
معلومه طرفدار توصیفات زیادم😂
همیشه جزئی نگری شخصیت رو برای خواننده واضح می‌کنه

سلام به روی ماهت رهای عزیزم
قطعا جزئی نگری توی توصیفات لازمه صحنه‌پردازی داستانه
حقیقتش خودم چون به‌شدت وسواس‌گونه تخیل و تصورامو مدام زیر و رو می‌کنم که گاهی نمی‌دونم چقدر اضافه بر سازمان توصیف داشتم یا چقدر کم
اینکه دوستان کنارم هستن و نظرشون رو میگن قطعا برام بسیار با ارزشه
ممنونم از لطفت عزیزدلم🌹❤️

 

[Raaz67]

فدای تو عزیزدلم
نقلاتو یکم دیگه نگه دار ببینم قراره چی بشه😂

پس خبرایه💃💃💃

 

[Leila Moradi]

سلام عزیز
من اون قسمتی که لیلا جان اشاره کرد رو نگاه کردم به نظرم شخصیت به توصیفات حالات زنده‌ست. همینطور که هست و نوشتی خوبه
معلومه طرفدار توصیفات زیادم😂
همیشه جزئی نگری شخصیت رو برای خواننده واضح می‌کنه

دقیقاً منم موافق همینم
توصیفات باعث میشه که مخاطب اون لحظه رو در ذهنش تصور کنه و همراه شخصیت شه
به هر حال نقطه‌نظرات متفاوته و یه جاهای اندکی، تاکید می‌کنم خیلی کم، میشه با مونولوگ کمتر هم صحنه رو زنده‌تر کرد، منظور خاصی از حرفم نداشتم🤗🙂 کار تاراجان حرف نداره

 

[؛Raha]

دقیقاً منم موافق همینم
توصیفات باعث میشه که مخاطب اون لحظه رو در ذهنش تصور کنه و همراه شخصیت شه
به هر حال نقطه‌نظرات متفاوته و یه جاهای اندکی، تاکید می‌کنم خیلی کم، میشه با مونولوگ کمتر هم صحنه رو زنده‌تر کرد، منظور خاصی از حرفم نداشتم🤗🙂 کار تاراجان حرف نداره

البته منم نگفتم منظور خاصی داشتین😂

نظرم این بود که همینطور که هست در لحظه شخصیت رو برای خواننده زنده می‌کنه
صد در صد

 

[Leila Moradi]

خدای من😲 چی‌کار کردی تو دختر؟ این پارت آخری رو کولاک کردی
قلمت معجزه می‌کنه👌

پاراگراف‌هایی که به کار بردی بی‌نقص و عالی بودن. بیتا چقدر خوبهههه😅 پناه بی‌چاره، این‌قدر خوب احساسات درونیش رو نشون دادی که رفتم توی عمق😥
خیلی کنجکاوم بدونم این پندار عوضی قبلاً چی‌کار کرده. مرتیکه😒