- Apr
- 5,571
- 6,491
- مدالها
- 12
متن نمایشنامه کوتاه خنده دار “مهمان ناخوانده”
(صحنه آپارتمانی است که چند اتاق دارد و یک سمت آن مستراح است و سمت دیگرش آشپزخانه، مرد خانواده سر یخچال رفته و در حال خوردن می باشد که صدایی شبیه به جیک جیک ضعیفی به گوش می رسد. با شنیدن صدا گوشش را تیز می کند و به دنبال صدا می رود تا می رسد به در مستراح)مرد: (بافریاد) چندبار بگم؟ چرا به خرج کسی نمیره؟ دوست دارین همیشه دست زور رو سرتون باشه؟
زن: (خواب آلوده وارد صحنه می شود) چته؟ چی شده نصفه شبی؟ فکر نکردی اینجا شاید آدم خوابیده باشه؟
مرد: لابد دلیلی دارم، مریض که نیستم همین جوری (صدایش را بالا می برد) هوار بکشم.
پسر: (خواب آلوده و معترض وارد می شود) ای بابا….. پدر من، سرور من، بزرگوار آخه چرا به حقوق دیگران احترام نمی زاری؟
– مگه نمی دونی من تا صبح کار می کنم؟!
مرد: چه کاری؟
پسر: یعنی شما نمی دونی؟ ناسلامتی دست به قلمم ها. خوب نوشتنو میگم دیگه.
مرد: از چشمای پف کردت معلومه، برو خودتو فیلم کن بچه من خودم ختم هر چی قلمم.
پسر: اون چیزی که شما باهاش سر و کار دارین قلمه هستش نه قلم.