جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب مروری بر کتاب «می‌خواهم فیلمنامه بنویسم» از احمد طالبی‌نژاد

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قبل از تایپ کتاب بخوانیم توسط شیر کاکائو با نام مروری بر کتاب «می‌خواهم فیلمنامه بنویسم» از احمد طالبی‌نژاد ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 357 بازدید, 22 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قبل از تایپ کتاب بخوانیم
نام موضوع مروری بر کتاب «می‌خواهم فیلمنامه بنویسم» از احمد طالبی‌نژاد
نویسنده موضوع شیر کاکائو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شیر کاکائو
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,905
مدال‌ها
2
ساختار روایت فیلمنامه

هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند در ابتدا به شکل و ساختار اثر خود فکر کند و سپس بر اساس آن داستانی خلق کند. وقتی داستان را خلق کنید، ساختار هم آرام‌آرام و خودبه‌خود به وجود می‌آید. ساختار از موضوع و داستان اصلی نشأت می‌گیرد. در ادامه به چهار مدل ساختار در فیلمنامه اشاره می‌کنیم.

ساختار خطی: یعنی داستان از نقطه‌ای آغاز می‌شود و بدون هیچ پیچ‌وتابی روایت می‌شود و ادامه پیدا می‌کند. در این ساختار مخاطب به آسانی و بدون آشفتگی می‌تواند سیر حوادث را دنبال کند.

ساختار غیر خطی: در این نوع ساختار، ممکن است موضوع از وسط، آخر یا حتی از اول آغاز شود، اما در ادامه ترتیب و توالی زمان و روایت به هم می‌خورد. چنین ساختاری درهم‌آمیختگی زمانی و گاه حتی مکانی را هم در خود دارد.

ساختار دایره‌ای: در اینجا فیلم از صحنه‌ای آغاز می‌شود و در پایان فیلم دوباره به همان نقطۀ اول باز می‌گردد.

ساختار پازلی: این ساختار به حالت طرح یا تصویری است که از کنار هم گذاشتن قطعات پراکنده شکل نهایی خود را پیدا می‌کند. و فقدان حتی یک قطعه باعث تشکیل خلأ یا حفره در تصویر می‌شود. این ساختار بیشتر برای فیلم‌های معمایی و جنایی یا کاراگاهی استفاده می‌شود.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,905
مدال‌ها
2

بررسی فیلمنامۀ نوشته شده در کتاب «می‌خواهم فیلمنامه بنویسم»

نویسنده پس از یکسری آموزش‌ها و بخش‌های توضیحی، فیلمنامه‌اش را می‌نویسد. این فیلمنامه ماجرای سفر کوتاه پدر و پسری است به نام‌های بهروز و بابک که باهم ناسازگارند. بابک جوان بیست‌ساله‌ای است که پس از جدایی پدر و مادرش چند سالی را در مالزی زندگی کرده و اکنون پیش پدرش بازگشته است. بابک یکسری مشکلات روانی دارد و پدرش او را پیش روانپزشکی برای درمان می‌برد و به توصیۀ روانپزشک همراه پسرش به مسافرت کوتاهی می‌رود.

بابک و بهروز قرار است سفری به نواحی کویری داشته باشند و در آنجا پیش احمد بروند. احمد یکی از دوستان دوران مدرسۀ بهروز است و سال‌های زیادی را پس از انقلاب در اروپا به سر برده است. احمد دختری هم‌سن‌وسال بابک به نام پریا دارد و صاحب مهمان‌سرایی است که منزل و خوراک و تور تفریحی مسافران را تأمین می‌کند.

بهروز پدری پنجاه‌وچند ساله و مذهبی است. او در طی سفر بارها از دست بابک عصبانی می‌شود. موبایل او را می‌شکند و دزدکی کولۀ او را می‌گردد. بابک از پدرش عصبانی می‌شود و پریا او را همراه تعدادی از مسافران به یک تور تفریحی می‌برد. بابک در آنجا به میان کویر فرار می‌کند. یک شب را در منزل ساربانی می‌ماند و روز بعد همراه تعدادی از کارگران معدن، در پای کوهی نزدیک کویر مشغول به کار می‌شود. سرانجام هنگام انفجار کوه یکی از پاهایش را از دست می‌دهد و بهروز و پریا او را برای مداوا به بیمارستانی در اصفهان می‌برند و داستان تمام می‌شود.

این فیلمنامه ایرادات و نقص‌های جدی زیادی دارد. در واقع فیلمنامه فاقد شخصیت، ساختار، پیرنگ، دیالوگ، فضا و موقعیت است. همه چیز در این فیلمنامه تصنعی است و فیلمنامه کشش و گیرایی لازم برای واداشتن تماشاگر به دیدن ادامۀ فیلم را در خود ندارد.

ما در این فیلمنامه اطلاعات روشن و کارآمدی از گذشتۀ شخصیت‌ها نداریم. علاوه بر این از یک‌سو تصمیم‌گیری‌ شخصیت‌ها بدون دلیل قانع‌کننده‌ای گرفته می‌شود و از سوی دیگر افکار شخصیت‌ها جدا از رفتار و زبان آن‌ها است؛ به همین خاطر نه افکار منسجمی شکل گرفته و نه رفتار و گفتار منحصربه‌فردی؛ خلاصه اینکه چیزی به نام شخصیت به وجود نیامده است.

فضا و صحنه‌های اطراف ماجرا و شخصیت‌ها کاملاً ساکت و مرده است. کسی رفت‌وآمدی ندارد، جای شلوغی در کار نیست، بادی در کویر نمی‌وزد، گردوغباری پراکنده نمی‌شود، بازارگاهی در کنار موزه و مکان‌های تفریحی وجود ندارد…همۀ فضا و صحنه راکد ایستاده و دوربین روی شخصیت‌های منفعل زوم کرده است.

بهروز مشکلش با زنش چیست؟ چرا از هم جدا شده‌اند؟ ارتباط طلاق آن‌ها با موضوع فیلمنامه و مشکلات روانی بابک چیست؟ اصلاً مشکل بهروز و بابک سر چیست؟ چرا بهروز پسرش را به مسافرت می‌برد تا از مشکلات او آگاه شود اما بجز واکنش‌های خشونت‌آمیز چاره‌ای برای آگاه شدن از مشکلات پسرش نمی‌اندیشد؟

بهروز معلم کم‌درآمدی است و ماشین قراضه‌ای دارد، با این حال چگونه حاضر می‌شود بدون پیش آمدن اتفاق تکان‌دهنده‌ای موبایل بابک را بشکند؟… این سؤالات و سؤالات زیاد دیگری وجود دارند که به هیچ‌یک در فیلمنامه پاسخی داده نشده‌ است.

بهروز موبایل بابک را به درختی در حاشیۀ جاده می‌کوبد و سوار ماشین می‌شود و با سرعت به جاده می‌زند و بابک را تنها می‌گذارد. آیا این رفتار یک مرد پنجاه‌وچند سالۀ مذهبی است یا شبیه رفتار دوست مغرور و هم‌سن‌وسال بابک است؟

بابک جوانی است که شعر می‌نویسد و کتاب‌های کافکا و هدایت و کامو را می‌خواند، اما چگونه است که چنین جوان نویسنده و متفکری شلوار جین پاره پوشیده و موهایش را به حالت دم‌اسبی از پشت بسته و لحن حرف‌زدنش مثل جوانان خام است؟ ممکن است شخصیتی کافکا بخواند و جین پاره بپوشد اما منطق این شخصیت برای انتخاب چنین پوششی را مخاطب باید بداند و نویسنده دلیل قانع‌کننده‌ای برای آن داشته باشد.

بابک در طول فیلمنامه مثل مترسکی گوشۀ داستان به حال خود رها شده است. نه کسی با او حرف می‌زند و نه او با کسی حرف می‌زند. و مشخص نیست چرا به کویر فرار می‌کند؟ چرا تصمیم می‌گیرد تا با کارگران معدن کار کند؟ چنین شخصیتی که این همه از پدرش بیزار است و حاضر است با تمام ترس و اضطرابش به دل کویر بزند و در معدن کار کند چرا اصلاً پذیرفته است که با پدرش به مسافرت برود؟

پریا و احمد زمانی که در اروپا بوده‌اند با هم اختلاف داشته‌اند، اما اختلاف آن‌ها به خاطر چه چیزی و سر چه چیزی بوده است؟ نمی‌دانیم. اختلاف آن‌ها چه ارتباطی به اختلاف بهروز و بابک دارد؟ نمی‌دانیم. پریا که در اروپا به دنیا آمده چرا عاشق و دلبستۀ ایران است؟ نمی‌دانیم. چرا پریا در همان برخورد اول با بابک صمیمی و رک و بی‌تعارف است؟ نمی‌دانیم.

احمد پس از انقلاب به اروپا می‌رود. آنجا اقامت می‌گیرد. سر کار می‌رود. صاحب دو تا بچه می‌شود و عمری در آنجا زندگی می‌کند. اما چرا به ایران برمی‌گردد؟ به خاطر دربه‌ردی! آیا وضعیت اروپا از ایران بدتر است؟ آیا در اروپا شغل و زندگی پیدا نکرده؟ آیا احساس غربت و دلتنگی کرده؟ اگر جواب همۀ این سؤال‌ها بله است پس چرا همان سال‌های اول به ایران برنگشته است؟

غالباً دیالوگ شخصیت‌ها با سن و موقعیت آن‌ها سنخیتی ندارد و به موضوع فیلمنامه مربوط نمی‌شود. در جایی بابک می‌گوید «نه تو و نه مادر می‌فهمید و نه آن دکتر روانپزشکی که خروارخروار پول مفت بهش می‌دین» منظور بابک از پول مفت چیست؟ چه ارتباطی با موضع داستان دارد؟ آیا بابک مشکل مالی دارد؟ آیا بابک آدم خسیسی است؟

در جایی دیگر پریا هنگام تعارف غذا می‌گوید «اهلش نیستین؟» این دیالوگ یک دختر بیست‌ساله‌ای است که در اروپا بزرگ‌شده است یا مرد چهل‌سالۀ کاسبی که مغازۀ قصابی دارد؟… خلاصه اینکه شخصیت‌ها در این فیلمنامه خیلی وقت‌ها بی‌ربط و بی‌جا حرف می‌زنند.

در این فیلمنامه عبارات ادبی زیاد و زائدی به کار رفته که ترجمۀ آن‌ها به تصویر مقدور نیست. نویسنده در جایی به شکلی ادبی نوشته «آفتاب کشنده»، این عبارت در فیلمنامه بی‌معنی است زیرا نمی‌توان آفتاب کشنده را تصویر کرد. یا در جایی دیگر می‌گوید «عدل ظهر است و زیر هرم گرما، سراب سطح جاده را پوشانده است.» در اینجا تنها کافی است بگوید «سراب روی جاده بود.» دیگر نیازی به عدل ظهر و هرم گرما نیست…

بهروز و بابک توی ماشین قراضه در جادۀ خلوت و گرمی در حرکت‌اند و ما صدایی از بیرون نداریم و ماشینی رد نمی‌شود. ماشین بهروز خراب می‌شود، به محض خراب شدن ماشین بهروز فوری یک جیپ روسی سر می‌رسد و ماشین آن‌ها را تا مهمان‌سرای احمد با طنابی می‌کشد. چرا قبل از خراب شدن ماشین بهروز، در جاده ماشین‌های جیپ‌مانند دیگری را نمی‌بینیم؟ چطور است که این جیپ روسی فوری از آسمان سرمی‌رسد.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,905
مدال‌ها
2
سخن آخر اینکه آموزش‌های کتاب «می‌خواهم فیلمنامه بنویسم» و فیلمنامه‌اش نمی‌تواند راهگشای نیازهای فیلمنامه‌نویسان جوان برای نوشتن یک فیلمنامه شود. نویسنده در این فیلمنامۀ پنجاه صفحه‌ای بیشتر از صد صفحه سؤالِ بدون جواب برای مخاطب بجا گذاشته، و این کتاب نمی‌تواند کتاب ارزشمندی در حوزۀ آموزش فیلم و فیلمنامه‌نویسی باشد.‌
 
بالا پایین