- Feb
- 8,654
- 23,172
- مدالها
- 10
یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو رادانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی، طاقت اسرار نداری!
من چه میکردم به عالم گر نمیدیدم تو را
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو رادانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی، طاقت اسرار نداری!
ای یار غلط کردییک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه میکردم به عالم گر نمیدیدم تو را
یاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفتای یار غلط کردی
با یار دگر رفتی
در کار خود افتادی
در کار دگر رفتی
مولانا
منزل به منزل اربعینیاری ز طبع خواستم اشکم چکید و گفت
یاری ز من بجوی که با من روانیم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به درمنزل به منزل اربعین
در بین مردم همنشین
گاهی میان راه و گه
در سامرا دیدم تو را
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریمای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
چشم را حلقه صفت دوخته بر در کردم
ما داغدار بوسهی وصلیم چون دو شمعمن و عشق و دل دیوانه بساطی داریم
عقل هی فلسفه میبافد و ما میخندیم
تا کی به تمنای وصال تو یگانهما داغدار بوسهی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سربهسر ما نمی گذاشت
هر شب از حسرت ماهی و من یک دامن اشکتا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم میشود از هر مژه چون سیل روانه
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخورهر شب از حسرت ماهی و من یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک