- Mar
- 3,438
- 38,888
- مدالها
- 13
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشمیاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سی*ن*ه کباب می شود
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشمیاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سی*ن*ه کباب می شود
ما زنده به آنیم که آرام نگیریمدر وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
تاج سر دادمش و سیم زر، اما از منما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
تن مرده چون مرد بیدانش استتاج سر دادمش و سیم زر، اما از من
عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت
تو قلهی خیالی و تسخیر تو محالتن مرده چون مرد بیدانش است
که نادان به هرجای بیرامش است
لب فرو بستهام از ناله و فریاد، ولیتو قلهی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
تنهایی و رسوایی، بیمهری و آزارلب فرو بستهام از ناله و فریاد، ولی
دل ماتمزده، در سینِه من نوحهگر است
یار شو ای مونس غمخوارگانتنهایی و رسوایی، بیمهری و آزار
ای عشق ببین من چه کشیدم تو چه کردی
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایمیار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره ی بیچارگان
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدینازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک