مشاعره مشاعره با حرف "الف"

[پایان]

از پشت غروب شیشه ای قلبم به تو می نگرم
به تو
وقتی که رویای کوچکت
پشت پنجره های بخار الود تنهای ام
محو می شود
وقتی که غروب در تمام تنم می گرید
به تو می نگرم

 

[Tara Motlagh]

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید: تو بمن گفتی:
ازین عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب، آئینهٔ عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی، چندی ازین شهر سفر کن!

 

[pen lady]

از صراط المستقیم شرع پا بیرون منه
تا توان از پل گذشتن نگذرد رهبر ز آب

 

[ill_mah]

ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد

 

[پایان]

آمد آخر دلبر و افسوس دل بیمار بود
باز هم از ذوق او تا صبحدم بیدار بود

 

[ill_mah]

اگر به دامنِ وصلِ تو دست ما نرسد
کشیده‌ایم در آغوش آرزوی تو را...

 

[pen lady]

آتش پر از قهر تو مي گفت: برو
جذبه ي چشم پر از مهر تو مي گفت بايست

 

[Tara Motlagh]

اگر ز ناله من آن طبیب خوشدل نیست
چرا همیشه مرا دردمند می‌دارد؟

 

[پایان]

ای دل ربایی دلبر
تو کهربایی دلبر

مونس و جانم تویی
بهانه دلنوازی تو دلبر

 

[Tara Motlagh]

آن که می گوید قیامت برنمی‌خیزد، کجاست؟
تا در آن مژگان، تماشایِ صفِ محشر کند!