مشاعره مشاعره با حرف "الف"

[پایان]

این ناله ی پیوسته ازعاشق بیمار است
افسوس دل خسته از دوری دلدار است

هرجا که دلی سوزد جز ازغم دلبر نیست
برهردل بشکسته نقش رخ یک یار است

 

[pen lady]

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش

 

[ill_mah]

ای برف! ببار بر سراپایِ وجود
دل‌خسته‌ام از هزار و یک رنگی‌ها

 

[پایان]

اندر دلم به جز غم دلدار هیچ نیست
در دیده جز شمائل آن یار هیچ نیست

 

[ill_mah]

این روزها پر از غزلِ نصفه نیمه ام
بامن چه مانده جز کلماتی دچارِ تو؟

بی تو به مرگ می‌گذرد روزگارِ من‌
بی من چگونه می‌‌گذرد روزگارِ تو ؟

 

[Tara Motlagh]

امشب بیا که تشنه‌ی یک همنشینی‌ام
دیگر امید نیست که فردا ببینی‌ام

فردا مرا - تمامِ مرا - باد می‌بَرد
ای کاش جای باد، تو امشب بچینی‌ام

 

[pen lady]

از ترس این‌که باز تو را آرزو کنم
خط می‌کشم به دلخوشیِ هر زیارتی

 

[ill_mah]

آوازِ عاشقانهٔ سازِ سکوتِ من
زیباترین ترانهٔ شب‌های تارمی

 

[Tara Motlagh]

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

 

[پایان]

ای غروب سرد و غمــــگین
ای فروغ تنگ و تاریک
هرگز نمی خـــواهم تــو را